چرا امروزه بچه های ما مسجد گریز شدند چه اتفاقی افتاده چرا به جای محبت وجذب بچه ها  اونارو از مسجد فراری میدیم بعد هم گلایه می کنیم که ای بابا امان از بچه های این دوره وزمونه ، کدوم دوره زمونه مگه ما از کره مریخ اومدیم  ما هم تو همین دوره وزمونه زندگی می کنیم ولی بلد نیستیم چطور با بچه هامون رفتار کنیم یا به قولی حوصله نداریم .

وقتی ما حوصله نداریم ،وقت نمی زاریم ،نمی خواهیم بپذیریم که بابا انسانها در حال تغییر هستند ودیگه مثل قدیمیا نباید بزنی تو سر بچه  باید با بچه رفیق شد ،بهش محبت کرد تا جذبت بشه ولی متاسفانه بعضی ها به جای جذب کردن دفع کردن  را انتخاب می کنند.

اگر بچه ای به خاطر رفتار نادرست ما از مسجد رانده بشه واز راه راست منحرف بشه نمی دونم چطوری می خواهیم جواب خدا را بدهیم.

نمی دونم چه کسانی با من موافق هستند  وچه کسانی مخالف؟

ولی حرف دلم که از سالهای نوجوانی تو گلوم گیر کرده را امروز می خوام بگم .

نمی دونم چرا بعضی ها فکر می کنند مسجد ملک شخصی اوناست یا ارث بابا شونه یا اینکه فقط باید یه عده پیرمرد وپیرزن بیان اونجا در سکوت کامل عبادت کنند .

این افراد معتقدند نباید بچه ها را مسجد اورد چون شلوغ می کنند و به خودشون اجازه می دن که اگه صدایی از هر بچه بلند شد با خشونت برخورد کنند وبه قول خودشون مسجد را ساکت کنند.

جذب یعنی این:

یکی از بستگانم به  یک کلاس موسیقی   می رفت  خیلی سعی کردم منصرفش کنم ولی موفق نشدم  کنجکاو شدم برم  از نزدیک ببینم این کلاس چی داره که اینقدر این بچه مشتاق رفتنه یه روز رفتم اموزشگاه و با کمال نا باوری دیدم که مربی یک پیرمرد 70 ساله بود در بدو ورود به هریک از شاگردانش یک شاخه گل رز می داد و انقدر با شاگردانش با محبت و احترام برخورد می کرد طوری که جلوی پای شاگرد 16 ساله بلند می شد و تعظیم می کرد و در تمام مدت کلاس یا با شاگردانش شوخی می کرد و بدون دلیل از کارشون که اصلا کیفیت نداشت تعریف می کرد و می گفت احسن اگه من یه کم از این استعداد شما را داشتم سباستین باخ (موسیقیدان مشهور ) می شدم.

انقدر کلاس را شاد اداره می کرد که من اصلا زمان را احساس نکردم ودر پایان شاگردانش را تا دم در بدرقه کرد ه و می گفت شما دارید میروید انرژی منو می برید من تا جلسه بعد چیکار کنم .

اونجا پیش خودم گفتم من چرا   نتوانم با این مرد رقابت کنم  برای جذب کسی که از خون منه وعاقبت به خیری او عاقبت به خیریه من هم هست او این کارها را برای پول وشهرت و درامد بیشتر انجام می داد وتظاهر به محبت می کرد ولی درحالی که من از اعماق وجودم دوستش دارم ونگرانش هستم  ولی راهش را بلد نبودم .

متاسفانه بعضی از هیئت امنای مساجد به جای جذب جوانان ونوجوانان به مسجد با رفتار های نسنجیده خود مسجد را محل تجمع مشتی پیرمرد وپیرزن کرده اند و امروزه مساجد ما از جوانان خالی شده که این خود بزرگترین اسیب برای جامعه اسلامی است وباید دلسوزان دینی فکری اساسی در این مورد بکنند

موضوعات: جوان ومسجد  لینک ثابت