اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم ضمن عرض سلام وخوش امد گویی خدمت سروران گرامی هدفم از وبلاگ نویسی فقط رضای خداوند است شاید بتوانم در این راستا عماری برای سید علی زمان باشم از نظرات وپیشنهادات وانتقادات شما گرامیان به گرمی استقبال میکنم ومتشکرم یاعلی(عمار)


 موضوعات 

  • همه
  • سبک زندگی اسلامی
  • طوفان جاهلیت
  • یاد شهدا
  • بیانات حکیمانه حضرت اقا
  • تزکیه نفس
  • جنگ نرم
  • معارف اهل بیت
  • مناسبتهای ملی
  • تزکیه نفس
  • اسلام ستیزی
  • موضوعات اخلاقی
  • احکام
  • تربیت فرزند(تاثیرپاداشهای اجتماعی دررفتار فرزند
  • باشهدا(اخلاص شهیدبروجردی)
  • انتخابات
  • پزشکی درمانی
  • دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران
  • 8سال دفاع مقدس
  • حقوق بشرامریکایی
  • فتنه 18تیرماه78و....
  • فتنه 18تیرماه78و.....
  • جهادتبیین
  • شیوه های جنگ نرم 1
  • تبیین وضعیت اقتصادی موجود
  • محمدباقرقالیباف سیاستمدار ضعیف1
  • بیانات حضرت اقا:ظلم نکنیم
  • با شهدا(شهیداصغرفرشچی)
  • جنگ شناختی براساس ایات قران
  • ازادی غربی
  • پافشاری حجاب درجمهوری اسلامی
  • مطالبه گری
  • بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ
  • اختیارات مقام معظم رهبری درایران
  • چرادرایران مانندکشورهای غربی ازادی وجودندارد؟؟؟
  • حجاب اجباری یا حجاب الزامی
  • بیانات حضرت اقا درخصوص حادثه تروریستی شیراز
  • بیانیه مجمع ملی فعالان امربه معروف و نهی از منکر در پی حادثه تروریستی در شاهچراغ شیراز
  • اراده خداوندمتعال برای ملت ایران
  • من شما زنها رابه رهبری قبول دارم
  • جهادتبیین سرداردلها
  • جهادتبیین ،ایران بدون اسلام
  • جهادتبیین،داعش امریکایی
  • وقتی عمارها نباشند ده تا مالک هم که باشند به عمود خیمه معاویه نمی‌رسند!
  • بیانیه مجمع عالی جهادگران کشور به نمایندگی 42000 گروه جهادی
  • راهپیمایی بزرگ یوم الله 13 ابان1401
  • یوم الله 13 ابان
  • غبارروبی وعطرافشانی گلزارشهدای دانش اموزدرشاهرود
  • غبارروبی وعطرافشانی گلزارشهدای دانش اموزدرشاهرود
  • غبارروبی وعطرافشانی گلزارشهدای دانش اموزدرشاهرود
  • وهابیت را بیشتربشناسید1
  • 17 توصیه امام خامنه ای (حفظه الله) برای احیای واجب فراموش شده
  • 17 توصیه امام خامنه ای (حفظه الله) برای احیای واجب فراموش شده
  • احیای واجب فراموش شده
  • هدف امریکا از تحریم های ظالمانه از منظرامام خامنه ای(حفظه الله)
  • روحانیون فداکاران عرصه تبیین،تبلیغ وجهاد
  • وهابیت را بیشتربشناسید2
  • جهادتببین
  • #ایران_جوان_بمان
  • وهابیت را بیشتربشناسید4
  • وهابیت را بیشتربشناسید5
  • وهابیت را بیشتربشناسید6
  • وهابیت را بیشتربشناسید7
  • حوزه های سکولار
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • جهادتبیین-اغتشاشات ازمنظرامام خامنه ای (حفظه الله)
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • وهابیت را بیشتربشناسید9
  • وهابیت را بیشتربشناسید10
  • وهابیت را بیشتربشناسید11
  • وهابیت را بیشتربشناسید12
  • وهابیت را بیشتربشناسید13
  • قاتل نباشید و فرزندانتان را نکشید.
  • قاتل نباشید و فرزندانتان را نکشید.
  • قاتل نباشید و فرزندانتان را نکشید.
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • #ایران_جوان_بمان
  • دیکتاتورکیست؟؟؟
  • #فتنه ۸۸ یک جنگ احزاب واقعی بود!
  • اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از زبان سردار حاج قاسم سلیمانی
  • اوج حقارت شارلی ابدواز اهانت به ساحت پیامراعظم (ص)تا اهانت به نائب برحق امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
  • جهادتبیین ازمنظر امام خامنه ای (حفظه الله)
  • مدّاحی اهل بیت علیهم‌السلام میراث شیعه است
  • فعالیتهای گروه جهادی شهید محسن حججی خواهران بسیج طلاب شاهرود
  • حماسه حضورمردم ولایتمدار شاهرود درراپیمایی یوم الله22بهمن
  • فعالیتهای گروه جهادی شهید محسن حججی خواهران بسیج طلاب شاهرود
  • جهادتبیین اقتصادی
  • بیانات حضرت اقا درعیدفطر1402
  • بیانات حضرت اقا درعیدفطر(2)1402
  • بیانات حضرت اقا درعیدفطر(3)1402


  •  نوای وبلاگ رهبرمن 


     روزشمار عیدغدیر 

    روزشمار غدیر روزشمارعیدغدیر

     دعای عظم البلا 

    دعای عظم البلا

     دفاع مقدس 

    جنگ دفاع مقدسجنگ

     روزشمارفاطمیه 

    روزشمار فاطمیهفاطمیه


     روزشمارمحرم 

    روزشمار محرم عاشوراروزشمارمحرم

     مرگ بر امریکا 

    مرگ بر آمریکا

     یادگار انقلاب 

    انقلاب اسلامی

     ذکرایام هفته 

    ذکر روزهای هفته

     انس با قران 

    آیه قرآن تصادفی

     دانشنامه مهدویت 

    مهدویت امام زمان (عج)

     پخش زنده حرمها 

    پخش زنده حرم

     زیارت عاشورا 

    زیارت عاشورا

     دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه 

    دعای فرج

     جانم فدای رهبر 

    اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم ما را به غیر داغ تو گریان نمیکنند جز در هوای روضه بریشان نمیکنن انان که مومنن امتحان شده اند هر چه کنند بشت به ایمان نمیکنند تا برچم حسین رو بام خانه هاست باور کنید حمله به ایران نمیکنند یاد شهیدان یاد ولایت میاورد بیهوده نیست یاد شهیدان نمیکنند پیران مدعی همین انقلاب ما کاری که میکنند جوانان نمیکنند با نهضت حسینی دوران مخالفند حفظ حریم بیر جماران نمیکنند اسلام زنده است ببینید دشمنان دیگر هوای حمله به لبنان نمیکنند این گردباد های به غیرت درامده تسلیم رهبرند که طوفان نمیکنند صد شکرکه دستان ولی برسرماست دستان ابوالفضل علی یاور ماست ما فاتح فتنه های دورانیم چون سید علی خامنه ای رهبر ماست ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر سینه و زنجیر میزنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر میزنیم ما را نبی قبیله سلمان خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترسید طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت سید علی ایستاده ایم مردم همیشه نور خدا منجلـی شود / در سینه ای که مملو مهر ولــی شود من افتخار می کــــنم آری خـــدا کــنـد / جـانم فــــدای حضرت سیدعلــــــی شود

     مرگ بر امریکا 

    -->

     نوای وبلاگ 

     
      بشارت بهشت بر شيعيان حضرت زهرا(س) ...

     

    بشارت بهشت بر شيعيان حضرت زهرا(س)

      چنانكه رسول اكرم به شيعيان اميرالمؤمنين و فرزندان معصومش بشارت بهشت را داده است و در منقبت و عظمت مقام آنان مطالبى بيان داشته‏اند، نسبت به شيعيان زهرا عليهاالسلام نيز عينا با ذكر همان مناقب مژده‏ى بهشت داده‏اند. شيعه يعنى تابع و پيرو و اقتداكننده. شيعه‏ى على كسى است كه از على عليه‏السلام هدايت مى‏يابد و همراه او و متمسك و دست به دامان اوست. شيعه‏ى فاطمه عليهاالسلام در اخبار عينا در رديف شيعيان على است. گاه پيامبر اكرم در مدح شيعيان اميرالمؤمنين سخن مى‏گويد، و گاه در منقبت شيعيان فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها و همين روش رسول خدا نشانگر اين است كه حضرت زهرا عليهاالسلام خود استقلال دارد و داراى كرامات و مقام والا و صاحب ولايت كبرى مى‏باشد.

    اينك حديثى از پيامبر اكرم در شان آن حضرت:
    «عن جابر بن عبداللَّه مرفوعالا اذا كان يوم القيامة تقبل ابنتى فاطمة على ناقة من نوق الجنة…، خطامها من لولو رطب، قوائمها من الزمرد الاخضر، ذنبها من المسك الاذفر، عيناها ياقوتتان حمراوان، عليها قبة من نور، يرى ظاهرها من باطنها، و باطنها من ظاهرها، داخلها عفو اللَّه، خارجها رحمةاللَّه، على راسها تاج من نور، للتاج سبعون ركنا، كل ركن مرصع بالدر و الياقوت. يضى‏ء كما يضى‏ء الكوكب الدرى فى افق السماء على يمينها سبعون الف ملك، و عن شمالها سبعون الف ملك، و جبرئيل آخذ بخطام الناقة، ينادى باعلى صوته:
    غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه‏بنت محمد؛ فلا يبقى يومئذ نبى و لا رسول و لا صديق و لا شهيد الا غضوا ابصارهم حتى تجوز فاطمة فتسير حتى تحاذى عرش ربها جل جلاله…، فاذا النداء من قبل اللَّه جل جلاله: يا حبيبتى و ابنة حبيبى، سلينى تعطى، واشفعى تشفعى…. فتقول: الهى و سيدى ذريتى و شيعتى، و شيعة ذريتى و محبى، و محبى ذريتى. فاذا النداء من قبل اللَّه جل جلاله: اين ذرية فاطمة و شيعتها و محبوها و محبو ذريتها، فيقبلون و قد احاط بهم ملائكة الرحمة، فتقدمهم فاطمة، حتى تدخلهم الجنة». (1)
     

    جابر بن عبداللَّه از رسول خدا روايت مى‏كند كه فرمود:
    «هنگامى كه روز قيامت فرارسد، دخترم فاطمه سوار بر ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشتى وارد عرصه محشر مى‏شود، كه مهار آن ناقه از مرواريد درخشان و چهارپاى آن از زمرد سبز، دنباله‏اش از مشك بهشتى، چشمانش از ياقوت سرخ، و بر فراز آن، قبه‏اى (خيمه‏اى) از نور، كه بيرون آن از درونش و درون آن از بيرونش نمايان است. فضاى داخل آن قبه، انوار عفو الهى و خارج آن خيمه، پرتو رحمت خدايى است. و بر فرازش تاجى از نور كه داراى هفتاد پايه است از در و ياقوت كه همانند ستارگان درخشان در افق آسمان نورافشانند. از جانب راست آن مركب هفتاد هزار ملك، و از طرف چپ آن هفتاد هزار فرشته است- و جبرئيل در حالى كه مهار ناقه را گرفته است- با صداى بلندى ندا مى‏كند: نگاه خود را فراسوى خويش گيريد، و نظرها به پايين افكنيد، اين فاطمه دختر محمد است كه عبور مى‏كند. در آن هنگام، حتى انبيا و صديقين و شهدا همگى از ادب، ديده فرومى‏گيرند؛ تا اينكه فاطمه عبور مى‏كند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى‏گيرد، آنگاه از جانب خدا جل جلاله ندا مى‏شود: اى محبوبه‏ى من، و اى دختر حبيب من، بخواه از من آنچه مى‏خواهى؛ تا عطايت كنم و شفاعت كن هر كه را مايلى تا قبول فرمايم. در جواب عرضه مى‏دارد: اى خداى من، و اى مولاى من، درياب ذريه‏ى مرا، شيعيان مرا، پيروان مرا، و دوستان ذريه‏ى مرا. بار ديگر از جانب حق خطاب مى‏رسد: كجا هستند ذريه فاطمه و پيروان او؟ كجايند دوستدارانش، و دوستداران ذريه‏ى او؟ در آن هنگام جماعتى به پيش مى‏آيند و فرشتگان رحمت آنان را از هر سوى در ميان مى‏گيرند. و فاطمه عليهاالسلام در حالى كه پيشگام آنهاست همگى را همراه خود به بهشت وارد مى‏فرمايد».

    حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها در روز قيامت سوار بر مركبهاى متفاوت به تناسب مواقف متعدد است؛ و اينكه در احاديث وارده، مركبهاى آن حضرت، متفاوت ذكر شده است، و به نظر بعضى‏ها نوع مركب مورد اختلاف بوده است صحيح نيست. زيرا هر مركبى كه بيان شده است با مشخصات معين در موقف معين بوده و همه‏اش درست جاى اختلاف نيست؛ و علت اختلاف در مشخصات مركب، از اين جهت است كه هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام به سوى عرش الهى سير مى‏كند مركب خاصى دارد، وقتيكه از مقابل عرش به جانب بهشت روان است يك مركب مخصوص ديگر؛ و همچنين هنگام ورود به‏بهشت و جولان و طيران در فضاى رحمت الهى- همانند جعفر طيار- داراى مركبهاى خاص و گوناگون مى‏باشد.

    در روايتى كه ذكر شد، و مشخصات يكى از مركبهاى آن حضرت بيان گرديد و گفته شد كه جبرئيل مهار ناقه‏ى بهشتى زهرا سلام‏اللَّه‏عليها را در روز محشر مى‏گيرد. مى‏توان گفت كه جبرئيل، نماينده‏ى خاص خداى لامكان، در هر مكان و موقفى است و در برخى از آيات و روايات كه جمله‏ى «خدا آمد» بكار رفته است، دانشمندان همه را حمل بر آمدن جبرئيل نماينده‏ى حق تبارك و تعالى نموده‏اند؛ لذا هنگام ورود فاطمه عليهاالسلام به عرصه‏ى محشر، آن يكتا كنيز برگزيده‏ى خدا و بانوى بانوان عالم از اولين و آخرين، همين شايسته‏ى اوست كه مهار مركبش را جبريل امين بگيرد و با افتخار ندا كند:
    «غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمة بنت محمد». (2)

    در يك روايت ديگر از رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم چنين نقل شده است كه فرمود: «… ينادى مناد من بطنان العرش، يا اهل القيامه غضوا ابصاركم، هذه فاطمه بنت محمد، تمر على الصراط، فتمر فاطمه عليها و تمر شيعتها على الصراط كالبرق الخاطف…». (3)
    «روز قيامت منادى از ميان عرش الهى ندا مى‏كند: اى اهل محشر چشمان خود فروگيريد، اين فاطمه دختر محمد است كه از صراط عبور مى‏كند، آنگاه فاطمه با شيعيان بسرعت برق از صراط مى‏گذرند».

    در حديث ديگرى از حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم منقول است كه فرمود: «… ثم يقول جبرئيل: يا فاطمه سلى حاجتك. فتقولين: يا رب شيعتى. فيقول اللَّه عز و جل: قد غفرت لهم. فتقولين: يا رب شيعه ولدى. فيقول اللَّه: قد غفرت لهم. فتقولين: يا رب شيعه شيعتى. فيقول اللَّه: انطلقى فمن اعتصم بك فهو معك فى الجنه. فعند ذلك يود الخلائق انهم كانوا فاطميين، فتسيرين و معك شيعتك و شيعه ولدك و شيعه اميرالمؤمنين آمنه روعاتهم…». (4)
    «پس آنگاه جبرئيل عرض مى‏كند: اى فاطمه، هر چه مى‏خواهى از خداى خويش طلب كن. فاطمه عرض مى‏كند: خدايا، شيعيان مرا درياب. خطاب مى‏رسد: همه‏ى شيعيان تو را آمرزيدم. عرضه مى‏دارد: پروردگارا، شيعه‏ى فرزندانم را نيز نجات بده. ندا مى‏آيد: همه‏ى آنان را بخشيدم؛ يا فاطمه، اينك در ميان اهل محشر برو و هر كسى كه به تو پناهنده شود، همراه تو به بهشت وارد خواهد شد. پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم سپس به سخنان چنين ادامه داد: در آن هنگام همه‏ى مردم آرزو مى‏كنند كه اى كاش ما نيز فاطمى بوديم. يا فاطمه، در چنين روزى است كه شيعيان تو، پيروان اولاد تو، و شيعيان اميرالمؤمنين در پى تو به سلامت وارد بهشت مى‏شوند».

    جناب جابر در يك حديث مفصل از حضرت باقر سلام‏اللَّه‏عليه نقل مى‏كند كه فرمود:
    «… واللَّه يا جابر انها ذلك اليوم لتلتقط شيعتها و محبيها كما يلتقط الطير الحب الجيد من الحب الردى‏ء، فاذا سار شيعتها معها عند باب الجنه، يلقى اللَّه فى قلوبهم ان يلتفتوا، فاذا التفتوا فيقول اللَّه عز و جل: يا احبائى ما التفاتكم؟ فقد شفعت فيكم فاطمه بنت حبيبى. فيقولون: يا رب احببنا ان يعرف قدرنا فى مثل هذا اليوم. فيقول اللَّه: يا احبائى ارجعوا و انظروا من احبكم لحب فاطمه، انظروا من اطعمكم لحب فاطمه، انظروا من كساكم لحب فاطمه، انظروا من سقاكم شربه فى حب فاطمه، انظروا من رد عنكم غيبه فى حب فاطمه، خذوا بيده و ادخلوه الجنه. قال ابوجعفر: واللَّه لا يبقى فى الناس الا شاك او كافر او منافق…». (5)

    «به خدا قسم يا جابر، اين است همان روزى كه مادرم زهرا شيعيان خود را از ميان اهل محشر جدا مى‏كند چنان مرغى كه دانه‏هاى خوب را از بد جدا مى‏سازد. و چون همراه فاطمه شيعيانش به در بهشت مى‏رسند، خدا در قلب آنان چنين القاء مى‏فرمايد كه به پشت سر خويش نگاه كنند؛ آنگاه كه به عقب سر خود نظر افكنند، از جانب خداى تعالى خطاب مى‏شود: سبب چيست كه شما به پشت سرتان نگاه مى‏كنيد؟ من كه شفاعت فاطمه دخترم حبيبم محمد را درباره‏ى شما پذيرفتم. عرض مى‏كنند: پروردگارا دوست مى‏داريم قدر و منزلت ما شيعيان فاطمه در چنين روزى شناخته شود. پس، از جانب خداى تعالى خطاب مى‏شود: اى دوستان من برگرديد، برگرديد (به صحنه‏ى محشر)، نظر افكنيد (در ميان آن جماعت و) هركس را كه براى دوستى فاطمه شما را دوست داشته است هر كس را كه به خاطر زهرا به شما دوستداران فاطمه اطعام كرده؛ نيكى نموده، و با جرعه‏ى آبى سيرابتان كرده، و يا از غيبت افراد درباره‏ى شما مانع شده است: دست او را بگيريد و به بهشت واردش كنيد، سپس حضرت ابوجعفر (امام باقر) عليه‏السلام اضافه فرمود: به خدا سوگند از بركت محبت جده‏ام زهرا كسى بر جاى نمى‏ماند جز آنكسى كه نسبت به مقام والاى آل‏محمد ترديد داشته و يا كافر و يا منافق باشد».

    در «تفسير فرات بن ابراهيم» روايتى از حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم منقول است كه آن حضرت فرمود:
    «… تدخل فاطمة ابنتى الجنة و ذريتها و شيعتها…، و ذلك قوله تعالى: (لا يحزنهم الفزع الاكبر) (6)
    … (و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون) (7)هى واللَّه فاطمة و ذريتها و شيعتها…». (8)

    «دخترم فاطمه با ذريه و شيعيانش وارد بهشت مى‏شوند، و در اين مورد است كه خداى تعالى مى‏فرمايد: هرگز فزع اكبر (هول و هراس بزرگ روز قيامت) آنها را غمگين نمى‏سازد… و با هر چه كه بدان تمايل دارند براى هميشه متنعمند…».

    آرى، فاطمه و ذريه و شيعيان او در پناه رحمت خدا، از وحشت روز محشر در امن و امان هستند و از اينجا معلوم مى‏شود كه حضرت زهرا داراى شيعه‏ى مخصوص به خود و صاحب استقلال شخصيت مى‏باشد.

    عاصمى در كتاب زين الفتى- در بخش «الشراط الساعة»- از سلمان چنين روايت مى‏كند كه پيامبر اكرم فرمود:
    «يا سلمان و الذى بعثنى بالنبوة لاخذن يوم القيامة بحجزة جبرئيل، و على اخذ بحجزتى، و فاطمة آخذه بحجزته، والحسن آخذ بحجزة فاطمة، والحسين آخذ بحجزة الحسن، و شيعتهم اخذه بحجزتهم.فاين ترى اللَّه ذاهبا برسول‏اللَّه؟ و اين ترى رسول‏اللَّه ذاهبا باخيه؟ و ان ترى اخا رسول‏اللَّه ذاهبا بزوجته؟ و اين ترى فاطمة ذاهبة بولدها؟ اين ترى ولد رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم ذاهبين بشيعتهم؟ الى الجنة و رب الكعبه يا سلمان، الى الجنة و رب الكعبة ياسلمان، الى الجنة و رب الكعبه يا سلمان، عهد عهد به جبرئيل من عند رب العالمين». (9)
    «اى سلمان، قسم به وجود مقدسى كه مرا به پيامبرى مبعوث فرموده است، در روز قيامت، من دامان جبرئيل (نماينده‏ى خداى عز و جل را مى‏گيرم، و على دامان مرا، و فاطمه دامان على را، و حسن دامان فاطمه را، و حسين دامان حسن را، و شيعيانشان دست به دامان آنها هستند. يا سلمان، آيا گمان مى‏كنى، خداى تعالى پيامبرش را (پناهنده‏ى خود را) كجا مى‏برد؟ و پيامبر، برادرش على را؟ و على همسرش زهرا را؟ و فاطمه دو فرزندش را؟ و آنها شيعيانشان را كجا خواهند برد؟ سپس پيامبر اكرم سه بار تكرار فرمودند: اى سلمان قسم به خداى كعبه به سوى بهشت مى‏برند؛ و اين پيمانى است كه جبرئيل از جانب پروردگار جهانيان وعده داده است». اعتراف و ايقان به ولايت حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها، و اظهار تشيع و دوستى نسبت به او، در زيارت مخصوص آن حضرت نيز با اين جملات بيان شده است: «خدايا شاهد باش كه من از شيعيان زهرا و از دوستان اويم و معتقد به ولايت آن حضرت هستم».

    با توجه به اينكه حضرت فاطمه صديقه سلام‏اللَّه‏عليها در والاترين مناقب و برترين مقامات با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است و با در نظر گرفتن مطالبى كه نسبت به مراتب عالى آن حضرت در روز قيامت بيان شد، و بشارتهائى كه درباره‏ى شيعيانش از پيامبر اكرم نقل شده است، هرگز معقول نيست كه صاحب اين مقامات عاليه وليةاللَّه نباشد.

    مطالبى را كه بيان شد، از اخبارى كه در علت نامگذارى حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليها به اسامى «فاطمه» و «بتول» وارد شده است مى‏توان استفاده كرد. فاطمه اسمى است كه از اسماء حق تبارك و تعالى مشتق گرديده، و بر عرش و جنت چنين نوشته شده است: «انا الفاطر و هذه فاطمه».
    در كتاب ذخائر العقبى مى‏خوانيم:
    «قال رسول‏اللَّه صل اللَّه عليه و اله و سلم لفاطمة: يا فاطمه تدرين لم سميت فاطمة؟ قال على: يا رسول‏اللَّه لم سميت فاطمة؟ قال: ان اللَّه عز و جل قد فطمها و ذريتها عن النار يوم القيامة». (10)
    «پيامبر اكرم به فاطمه فرمود: آيا مى دانى چرا اسم ترا فاطمه نهاده‏اند؟ على عرض كرد،: يا رسول‏اللَّه خودتان بفرماييد سبب اين تسميه چيست. پيامبر اكرم فرمود: سبب اين است كه خداى تعالى فاطمه و شيعيان او را از آتش روز قيامت منقطع و دور نگهداشته است».

    روايت مذكور را محب‏الدين طبرى در ذخائرالعقبى از ابن‏عساكر نقل كرده است و اضافه مى‏كند كه اين حديث را امام على بن موسى الرضا عليهماالسلام نيز در مسند خود ذكر كرده است. محب‏الدين طبرى مى‏گويد حضرت رضا در كتاب مسندش چنين مى‏فرمايد:
    «ان رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال: ان عز و جل فطم ابنتى فاطمه و ولدها و من احبهم من النار فلذلك سميت فاطمه». (11)
    «پيامبر اكرم فرمود: بدرستيكه خداى تبارك و تعالى دخترم فاطمه و فرزندانش را و هركسى را كه آنان را دوست بدارد از آتش منقطع و دور گردانيده است و از اين جهت است كه او را فاطمه ناميده‏اند».

    علاوه بر دانشمندانى كه نامشان برده شد، جمعى ديگر از علماء نيز اين روايت را در كتابهاى خود آورده‏اند، از جمله عبيدى مالكى (12) در عمدة التحقيق اين مطلب را ذكر كرده است.
    (13)قسطلانى كه يكى از دانشمندان بزرگ عامه است در مواهب اللدنيه چنين نقل مى‏كند:
    «روى النسائى و الخطيب مرفوعا: (انما سميت فاطمه لان اللَّه فطمها و محبيها عن النار).
    (14)و (سميت بتولا لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دينا و حسبا. و قيل لانقطاعها عن الدنيا الى اللَّه تبارك و تعالى) قاله ابن الاثير». (15)
    «نسائى و خطيب بغدادى از پيامبر روايت كرده‏اند كه فرمود: (فاطمه به اين دليل فاطمه ناميده شده كه خداى تبارك و تعالى او را و دوستانش را از آتش منقطع و دور گردانيده است)؛ و ابن اثير مى‏گويد: (او را بتول ناميده‏اند، زيرا از نظر تدين و فضيلت و اصالت از تمام زنان عصر خويش جدا و ممتاز بوده است؛ همچنين گفته شده كه تسميه‏ى او به بتول به اين دليل است: كه فاطمه دل از دنيا گسسته و به خداى خويش پيوسته است)».

    هر يك از نامهاى حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها رمزى و سرى دارد كه در اخبار وارد است، چرا فاطمه‏اش ناميده‏اند؟ چرا او را بتول گفته‏اند، و چرا اسمش را عذرا نهاده‏اند؟
    چنانكه گفته شد «فاطمه» و «بتول» در حقيقت هر دو يك معنى دارند كه به فرمايش پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم حاكى از اين است كه حضرت فاطمه و فرزندش و شيعيان او در روز قيامت از آتش منقطع و دورند. خدا ما را نيز از شيعيان فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها قرار بدهد، ان‏شاءاللَّه.

    پي نوشت ها

    1ـ امالى صدوق ص 25، بحارالانوار ج 43/ 220 219.

    2ـ يعنى: (چشمان خود فرودبنديد تا فاطمه عبور نمايد). اين جمله در روايات متعدد با عبارات مختلفى ايراد گرديده است، كه از آن قبيل است:
    «غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه الصديقه بنت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم و من معها».
    «غضوا ابصاركم كم لتجوز فاطمه بنت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم سيده نساءالعالمين على الصراط».
    «غضوا ابصاركم و نكسوا روسكم».
    «غضوا ابصاركم تمر فاطمه بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم».
    «غضوا ابصاركم حتى تعبر فاطمه بنت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم».
    «غضوا ابصاركم حتى تمر فاطمه بنت حبيب اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم».
    «غضوا الابصار فان هذه فاطمه تسير».
    «غضوا ابصاركم فهذه فاطمه بنت محمد رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم تمر على الصراط».
    «نكسوا روسكم و غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه على الصراط».
    «طاطاوا الروس و غضوا الابصار، فان هذه فاطمه تسير الى الجنه».
    حاكم نيسابورى درباره‏ى روايت فوق مى‏گويد: «اين حديث- على شرط الشيخين (يعتى بر مبناى شرط بخارى و مسلم)- صحيح است». (مستدرك حاكم ج 3/ 153).
    ابن ابى‏الحديد در شرح نهج‏البلاغه ج 9/ 193 پس از نقل اين روايت چنين مى‏گويد: «و هذا من الاحاديث الصحيحه،.و ليس من الاخبار المستضعفه». يعنى اين روايت از احاديث صحيحه مى‏باشد و از جمله احاديث ضعيف نيست.
    بعضى از مصادر اين روايت در كتب عامه از اين قرار است: معجم كبير طبرانى ج 1/ 108/ ح 180، مستدرك حاكم ج 3/ 153، 161، اسد الغابه ج 5/ 523، تلخيص المستدرك ج 3/ 153، فرائد السمطين ج 2/ 49/ ح 380، الصواعق المحرقه ص 289، كنز العمال ج 12/ ص 105، 106/ ح 34209- 34211، ص 108/ ح 34219، ص 109، 110/ ح 34229، ينابيع الموده ص 182، الاتحاف ص 46.
    اين روايت در كتب شيعه نيز موجود است كه از جمله مى‏توان به مصادر ذيل مراجعه نمود: تفسير الامام العسكرى- ذيل تفسير سوره‏ى البقره، آيه‏ى 93- ص 434، كنز الفوائد ص 253، 254، 355، 356، تفسير فرات ص 437، 438/ ح 578. كسانى كه مايل به بررسى بيشتر روايات شيعى در اين باره هستند مراجعه بفرمايند به: بحارالانوار ج 7/ 336، ج 32/ 610، ج 37/ 70، ج 43/ 52، 53، 62، 64، 219، 220، 221، 223، 224، ج 68/ 59.

    3ـ بحارالانوار ج 43/ 223.

    4ـ تفسير فرات ص 444- 447/ ح 587، بحارالانوار ج 8/ 54، 43/ 227. اين حديث كه توسط اميرالمؤمنين از پيامبر اكرم نقل گرديده است نسبتا طويل است و در آن به بعضى از مناقب حضرت زهرا عليهاالسلام- خصوصا به موقف و مقام حضرت صديقه در محشر- اشاره گرديده كه ما بدليل اهميت آن، متن كامل روايت را در تعليق شماره‏ى 5 آورده‏ايم.

    5ـ تفسير فرات ص 299/ ح 403، بحارالانوار 8/ 52، 43/ 65. متن كامل اين روايت در تعليق شماره‏ى 6 آمده است.

    6ـ سوره‏ى الانبياء، آيه‏ى 103.

    7ـ وره‏ى الانبياء، آيه‏ى 102.

    8ـ اين عبارت در دو روايت نقل شده است كه هر دو در كتاب تفسير فرات آمده است. مراجعه بفرماييد به: تفسير فرات ص 269، 437، 438/ ح 362، 578، بحارالانوار ج 7/ 336، ج 43/ 63، ج 65/ 60.

    9ـ زين الفتى فى شرح سوره هل اتى (نسخه‏ى مخطوط اين كتاب در نجف اشرف در اختيار مرحوم علامه امينى بوده است).

    10ـ ذخائرالعقبى ص 26، ينابيع الموده ص 194، ارحج المطالب ص 24، 263، 445. نسائى و خطيب بغدادى روايت مى‏كنند كه پيامبر فرمود: «ان ابنتى فاطمه حوراء آدميه، لم تحض و لم تطمث، انما سماها فاطمه لان اللَّه فطمها و محبيها عن النار». (الصواعق المحرقه ص 245، كنز العمال ج 12/ 109/ ح 34226).

    11ـ ذخائرالعقبى ص 26، ينابيع الموده ص 194، ارجح المطالب ص 445 263 24.

    12ـ ابراهيم بن عامر على عبيدى مصرى مالكى متوفاى 1091 هجرى. وى داراى تاليفات متعددى است كه يكى از آنها كتاب «عمده التحقيق فى بشائر آل‏الصديق» مى‏باشد. (ايضاح المكنون ج 1/ 52، هديه العارفين ج 1/ 33، معجم المولفين ج 1/ 33).

    13ـ عبيدى اين روايت را عينا از كتاب ذخائرالعقبى نقل مى‏نمايد. (عمده التحقيق ص 15، ذخائرالعقبى ص 26). همچنين ديلمى نقل مى‏كند كه پيامبر فرمود: «انما سميت ابنتى فاطمه لان اللَّه فطمها و محبيها عن النار». (فردوس الاخبار ج 1/ 426/ 1395، الصواعق المحرقه ص 235).

    14ـ المواهب اللدنيه ج 1/ 394. همچنين مراجعه بفرماييد به: الصواعق المحرقه ص 245، فرائد السمطين ج 2/ 48، 57، 58/ ح 379، 384، كنز العمال ج 12/ 109/ ح 34226.

    15ـ المواهب اللدنيه ج 1/ 394، 395. همچنين مراجعه بفرماييد به النهايه- ذيل كلمه‏ى «بتل»- ج 1/ 94.

     

     

    موضوعات: بشارت بهشت  لینک ثابت

    [چهارشنبه 1394-01-19] [ 07:09:00 ب.ظ ]  



      میلاد پربرکت حضرت فاطمه (س)وگرامیداشت مقام مادر و روز زن مبارک باد ...

     

    گردن بند با بركت

    روزى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند.
    پير مردى با لباسهاى ژوليده و حالتى رقّت بار از راه رسيد، ضعف و پيرى توان را از او ربوده بود، پيامبر به سويش رفت و جوياى حالش شد.
    آن مرد پاسخ داد: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، فقيرى پريشان حالم، گرسنه ام مرا طعام ده، برهنه هستم مرا بپوشان، بينوايم گرهى از كارم بگشا.
    پيامبر فرمود: اكنون چيزى ندارم ولى ?راهنماى خير چون انجام دهنده آن است.? سپس او را به منزل فاطمه(عليها السلام) راهنمايى كرد.
    پيرمرد فاصله كوتاه مسجد و خانه فاطمه(عليها السلام) را طى كرد و دردش را براى او گفت.

    زهرا(عليها السلام) فرمود: ما نيز اكنون در خانه چيزى نداريم، سپس گردن بندى را كه دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هديه كرده بود از گردن باز كرد و به پيرمرد فقير داد و فرمود: اين را بفروش ان شاءالله به خواسته ات برسى.مرد بينوا گردن بند را گرفت و به مسجد آمد.
    پيامبر همچنان در ميان اصحاب نشسته بود.
    عرض كرد: اى پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، فاطمه(عليها السلام) اين گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نيازمندىام برسانم.
    پيامبر گريست.
    عمّار ياسر عرض كرد: يا رسول الله! آيا اجازه مىدهى من اين گردن بند را بخرم؟ پيامبر فرمود: هر كس خريدارش باشد خدا او را عذاب ننمايد.
    عمّار ياسر از اعرابى پرسيد: گردن بند را چند مىفروشى؟ مرد بينوا گفت: به غذايى از نان و گوشت كه سيرم كند، لباسى كه تنم را بپوشاند و يك دينار خرجى راه كه مرا به خانه ام برساند.

    عمّار پاسخ داد: من اين گردن بند را به بيست دينار طلا و غذا و لباسى و مركبى از تو خريدم.
    عمّار مرد را به خانه برد و او را سير كرد، لباسى را به او پوشاند، او را بر مركبى سوار كرد و بيست دينار طلا هم به او داد، آن گاه گردن بند را با مُشك خوشبو ساخت و در پارچه اى پيچيد و به غلام خود گفت: اين را به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)تقديم كن، خودت را هم به او بخشيدم.
    پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز غلام و گردن بند را به فاطمه بخشيد.
    غلام نزد فاطمه آمد.

    آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد كردم.
    غلام خنديد.
    فاطمه(عليها السلام) راز خنده اش را پرسيد.
    پاسخ داد: اى دختر پيامبر! بركت اين گردن بند مرا به خنده آورد كه گرسنه اى را سير كرد، برهنه اى را پوشاند، فقيرى را غنى نمود، پياده اى را سوار نمود، بنده اى را آزاد كرد و عاقبت هم به سوى صاحب خود برگشت.

     

    موضوعات: میلادکوثر  لینک ثابت

    [دوشنبه 1394-01-17] [ 10:12:00 ب.ظ ]  



      بهانه هایی برای بچه دارنشدن ...

     

    آیا در ازدواج مختاریم؟

    برخی بر این باورن که در امر ازدواج مسئله قسمت است و انتخاب فرد بااختیار و فکر دخالت  ندارد حال باید دید که مسئله قسمت  در ازدواج چه اندازه صحت

    دارد؟

    پاسخ سوال :

    آن چه بین مردم معروف است، قسمت به معنای عدم تأثیر فرد در سرنوشت خود و تعیین همسر از قبل می‏باشد و سلب اختیار از انسان، که از نظر اسلام مردود است، چون خداوند به آدمی، اختیار و اراده داده است و در همه امور از جمله ازدواج، حق انتخاب و گزینش محفوظ می‏باشد. شاهد روایات زیادی است که همگان را به دقت در انتخاب همسر فراخوانده و ضوابطی را در این امر منظور داشته‏اند. امام صادق(ع) می‏فرماید: “زن همچون گردنبدی است که شخص آن را بر گردن خود آویزان می‏کند، پس بنگر چه چیزی را بر گردن آویخته‏ای!”. (۱)
    از رسول اکرم(ص) نقل شده: “فردی مناسب برای ازدواج را در نظر بگیرید و انتخاب کنید، زیرا زنانتان فرزندانی شبیه خواهران و برادران خود متولد می‏کنند”.(۲) اگر انسان در انتخاب همسر نقشی نداشته باشد، این روایات معنی ندارد.
    ازدواج مانند امور دیگر، در قلمرو علم الهی است، یعنی خداوند می‏داند فلان شخص با چه کسی ازدواج خواهد کرد، ولی علم پرودگار اختیار را از او نمی‏گیرد، زیرا علم الهی به عمل اختیاری انسان تعلق گرفته است.
    پی‏نوشت‏ها:
    ۱ – میزان‏ الحکمه، ج ۲، ص 125 


    ویژه متاهل ها : 


    بهانه‌هایی برای بچه‌دار نشدن

    چگونگی تعریف ما از زندگی و پدیده‌های آن، قطعاً مدار زندگی‌مان را عوض می‌کند. امروزه تعریف ما مثلاً از پدر بودن یا مادر بودن خراب شده است. یعنی به خاطر فضای زندگی تکنولوژیک، به خاطر فرهنگ‌های القایی، به خاطر تهاجم فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر، تعاریف‌ ما تغییر کرده است. ما در موضوع فرزند دچار استحاله‌ی در تعریف شده‌ایم. مثلاً فرزند در بعضی موارد به ابزار پیونددهنده‌ی زن و شوهری تبدیل می‌شود که در آستانه‌ی جدا شدن هستند! برخی افراد برای این فرزند می‌آورند که زندگی‌شان را گرم کند! انگار که این فرزند چسب دوقلو است! در یک نگاه دیگر، فرزند عصای پیری است. در نگاهی دیگر، فرزند برای لذت بچه‌داشتن است. در نگاهی، اگر فرزند نیاوریم، چه کنیم؟ این عوامل پرکردن بی‌معنی‌ زندگی است و البته هرکدام از این تعاریف را فرض بگیرید، یک منظومه‌ای را هم بعد از خودش ایجاد و ایجاب می‌کند.



    * احکام الهی یک سلسله‌ی واحد است
    اسلام دیدگاهی در مورد فرزند و رزق و روزی او دارد و صراحتاً می‌گوید: «لا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیة إِمْلَاقٍ»۱ بچه‌هایتان را از ترس گرسنه‌ماندن و فقیرشدن نکُشید. این دستور اسلام، و یک منظومه‌ای از معارف است. البته در آن زمان بلد نبودند جلوی تشکیل نطفه را بگیرند و بچه را می‌کشتند، اما الان بلد هستند و کلاً بچه‌دار نمی‌شوند! اگرچه این یک بحث فقهی است و می‌گویند این دقیقا آن نیست، ولی طرح موضوعش همان است. بالاخره اگر کسی پیشگیری کند، باز هم همان وجه «خشیة‌ املاق» مهم است. یعنی نیت «خشیة املاق» نیت الهی نیست.

    اگر خداوند چنین دستوری می‌دهد، فرزند را نیز یک طور خاصی تعریف می‌کند. خداوند یک منظومه‌ی احکام ایجاد می‌کند. ما نفقه را نمی‌دهیم، مهریه هم واقعاً صداق و صداقت نیست، هیچ چیز را درست انجام نمی‌دهیم، بعد می‌گوییم چرا باید مثلاً ارث زن نصف باشد؟ خب این یک بسته‌ی مالی بوده که امروزه ۹ قسمت آن را اجرا نمی‌کنند و بعد می‌گویند دهمین قسمتش اجرایی نیست و اگر می‌شود، قانونش را عوض کنید. اگر درباره‌ی هر چیزی در عالم این‌طوری عمل کنیم، نتیجه‌اش همین‌گونه می‌شود. قوانین اسلام یک بسته‌ی کامل است ولذا با حذف بخشی از آن‌ها قطعاً بخش‌های دیگر آسیب می‌بیند.

    * فرزند جایگاه والایی در منظومه‌ی توحیدی دارد
    یک بحث استثنائی‌ قرآن درباره‌ی فرزند، در آیات ابتدایی سوره‌‌ی مبارکه‌ی «مریم» و در مورد حضرت زکریا علیه‌السلام است. جناب زکریا این‌گونه به پروردگارش می‌گوید که: «قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیاً»۲ پروردگارا من پیر شده‌ام، ولی این‌طور هم نیستم که بگویم نمی‌شود؛ « وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی»۳ من یک مَوالی‌ای دارم و نگران‌شان هستم. منظورش از موالی چیست؟ آیا یعنی خانواده‌ای دارد؟‌ نه‌خیر؛ می‌گوید: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» و ضمناً هم می‌دانم که «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیّاً»۴.

    نمی‌گوید من از جانب تو غلام می‌خواهم. نمی‌گوید: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلداً، بلکه می‌گوید: «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلیّاً». می‌گوید «ولیّ» می‌خواهم. یعنی یک مسیری را آمده و یک حرکت توحیدی را شروع کرده و حالا نگران است که در آینده برای این حرکت چه اتفاقی خواهد افتاد. یعنی می‌خواهد یک کسی این حرکت توحیدی را ادامه دهد. بعد توضیح می‌دهد و می‌گوید: «یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب»۵. ارث نبوت برایش مهم است، نه این‌که من دچار کهولت سن هستم و می‌ترسم این پول‌هایی که جمع کرده‌ام، چه خواهد شد! او «ولیّ» می‌خواهد. می‌گوید من پرچم توحید را برافراشته‌ام و بعد از رفتنم نگران این پرچم توحید هستم. به خاطر این‌که موسی وقتی از میان قومش رفت، همه‌ی تلاش‌های او را به هم ریختند. پس حالا من یک کسی را می‌خواهم که ولیّ باشد تا این پرچم توحید را به دست او بسپارم. فرزندش را برای ادامه‌ی ولایتش می‌خواهد و این همان نگاهی است که همه‌ی انبیاء به فرزندان‌شان دارند.


    ابراهیم نبیعلیه‌السلام فرزندش اسماعیل را ادامه‌ی آن حرکت توحید در نظر می‌گیرد. بعد از انبیاء هم ما در وصیتنامه‌ی امیرالمؤمنینعلیه‌السلام همین دغدغه‌ی توحیدی را می‌بینیم. یا همچنین در وصیتنامه‌ی امام خمینیرضوان‌الله‌علیه. آنها فرزند را در این منظومه می‌خواستند. در این منظومه فرزند از اول نذر توحید شده است و ما این را در قرآن داریم. در سوره‌ی مبارکه‌ی آل‌عمران برمی‌خوریم به خانمی که از آن تعبیر می‌شود به «امْرَأَةُ عِمْرَانَ». این همسر عمران، همان مادر حضرت مریم است که «نَذَرْتُ لَک مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»۶؛ فرزند درون رحمش را نذر خداوند کرد و این یعنی همان بسته‌ی «نگران رزق نباش»، زیرا این فرزند افق بلندی دارد.


    مادرش می‌گوید من این بچه را به دنیا می‌آورم، ولی این بچه برای من نیست؛ این بچه‌ی تو است که یک مدتی به من امانتش می‌دهی تا بزرگش کنم. این کودک من، آزادِ در راه توست و در بند من نیست، بچه‌ی نذرشده است. خداوند متعال هم متقابلاً می‌فرماید: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا»۷ یعنی قبولش کرد و رشدش را بر عهده گرفت. خداوند کفالت فرزند ما را بر عهده می‌گیرد، ولی به شرطی که او را سپرده باشیم به خدا.

    * یکی از حیله‌های شیطان، تربیت است
    در منظومه‌ی توحیدی می‌توان گفت که خیال آدم‌ها باید کاملاً از رزق و روزی راحت باشد. حتی بهتر بگویم که خیال آدم‌ها باید از رشد و تربیت فرزندشان هم راحت باشد. الان یکی از دغدغه‌های مذهبی‌های ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنه‌های شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری استکه: آیا اگر بچه‌هایی به دنیا بیاورم، می‌رسم تربیتشان کنم یا نه؟ یعنی همان «خَشیَةَ إملاقٍ» را به اسم تربیت مطرح و وسوسه می‌کند. قرآن صریحاً گفته که اگر پدران و مادران توانستند فرزندانشان را نذر خداوندشان کنند، خداوند خودش تربیت آن را کفایت می‌کند. در قرآن، آن‌جا که می‌گوید شیطان از چپ و راست و جلو و عقب می‌آید، مرحوم علامه‌ی طباطبایی توضیح می‌دهد که یعنی به اسم کار خوب، مانع کار خوب می‌شود.



    من نمی‌خواهم بگویم که اگر چنین کاری کردیم، دیگر لازم نیست به رشد و تربیت بچه‌ها اقدام کنیم؛ بلکه می‌گویم آدم برای رشد و رزقش تلاش کند و خیالش هم راحت باشد که کسی پشتش ایستاده است. مگر شده کسی به خدا اعتماد کند و جواب نگیرد؟ مشکل این‌جاست که ما به شکل «بگیر و نگیر» اعتماد می‌کنیم؛ یکی دو روز اعتماد می‌کنیم، اما شک می‌کنیم و دیگر ادامه نمی‌دهیم. چقدر آدم‌ها در تاریخ از ترس ذلیل‌نشدن، ذلیلانه زندگی می‌کنند. این روایت را امیرالمؤمنین علیه‌السلام ‌فرموده که: از ترس ذلیل‌شدن، ذلیل زندگی نکنید. اگر در “منظومه‌ی  اعتماد به خدا” همه چیز درست و کامل چیده شود، و‌ این زنجیره قطع و وصل نداشته باشد و اتصالی نکند، این سیستم قطعاً درست کار خواهد کرد.

    * برای بچه‌نخواستن باید جواب داشته باشیم
    حضرت علامه‌ی طباطبایی در تفسیر المیزان ‌نوشته‌اند: بشری که الان به وجود آمده، ماحصل توالد ‌نسل‌ قبلی خودش است. بشر آینده‌ای که الان نیست نیز حاصل توالد نسل امروز است. شما تصور کن اگر مردمان ده نسل پیش به این جمع‌بندی می‌رسیدند که هیچ احتیاجی به فرزندآوری نیست و چرا زحمت بچه‌داری را به خودشان بدهند؛ یعنی اگر ده نسل پیش تصمیم می‌گرفتند که این ماجرا را قطع کنند، نسل امروز اصلاً وجود نداشت. یعنی بودن من و شما بر روی زمین حاصل یک توالدی است که از قبل اتفاق افتاده است. اگر با یک دید بشردوستانه هم به این مسأله نگاه کنیم، باید برای توالد ارزش قائل باشیم.

    حالا حرف سر همین است و قرآن صراحتاً می‌فرماید: «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یکن شَیئاً مَّذْکورًا»۸ شیئ بوده، اما مذکور نبوده است. یعنی الان هم انسان‌های نسل آینده هستند، اما مذکور نیستند و شما باید بگویید به چه حقی او را غیر مذکورش کرده‌ای؟ ما احساس می‌کنیم چیزی به گردن ما نیست و همین است که هست، دلم نخواست! حال آن‌که در آن دنیا باید در قبال چنین نخواستن‌هایی پاسخگو باشیم. از سوی دیگر در مورد ارتقای شخصیت خود انسان هم تجربه‌ی عینی نشان می‌دهد که هیچ بستری مانند فرزند و فرزندآوری، برای فضای عملکرد یک انسان مفید نیست و آن را به چالش‌ نمی‌کشد.

    متأسفانه بعضی‌ها آن‌قدر در زندگی دچار افسردگی‌های متعدد هستند که می‌گویند اگر به خودم بود، ترجیح می‌دادم به دنیا نیایم و اصلاً چه بهتر که به دنیا نمی‌آمدم؛ این برمی‌گردد به یک معضل دیگر. ما در زندگی متأسفانه بعضی‌ جاها از حداقل‌های زندگی بشری فاصله گرفته‌ایم. حتی بنیان زندگی بشری که مبتنی بر امید و حرکت است هم ضربه خورده است. هیچ چیز به اندازه‌ی امید در جریان بشریت مهم نیست. لذا هر کسی و در هر حکومتی، اگر امید را از بین ببرد، این از هر خیانتی بدتر است. بشریت به امید زنده است.
    *پژوهشگر علوم قرآنی

    پی‌نوشت‌ها:
    ۱. سوره‌ی مبارکه‌‌ی إسراء، آیه‌ی ۳۱   
    ۲. سوره‌ی مبارکه‌‌ی مریم، آیه‌ی ۴
    ۳. بخشی از آیه‌ی پنجم سوره‌ی مبارکه‌‌ی مریم
    ۴. بخشی از آیه‌ی پنجم سوره‌ی مبارکه‌‌ی مریم
    ۵. بخشی از آیه‌ی ششم سوره‌ی مبارکه‌‌ی مریم
    ۶. بخشی از آیه‌ی سی‌وپنجم سوره‌ی مبارکه‌‌ی آل‌عمران
    ۷. بخشی از آیه‌ی سی‌وهفت سوره‌ی مبارکه‌‌ی آل‌عمران
    ۸. سوره‌ی مبارکه‌‌ی انسان، آیه‌ی ۱ 

    “پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری”

     

     

    موضوعات: عیدغدیر  لینک ثابت

     [ 10:08:00 ب.ظ ]  



      باروری وفرزند اوری ازنگاه قران؟ ...

    سبک زندگی؛
     
    اعتقاد به روزی رسانی خدای متعال، جزو مسلمات آموزه‌های قرآنی و دینی است؛ لذا کاهش جمعیت به هر روش و توجیحی، به خاطر ترس فقر و مشکلات اقتصادی بر خلاف روح ایمان و فلسفه اسلام است. به طوری‌که قرآن در این باره می‌فرماید: «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ؛ فرزندانتان را از بیم فقر نکشید، ما شما و آنها را روزی می‌دهیم.»[1]
     
    اعتقاد به روزی رسانی خدای متعال، جزو مسلمات آموزه‌های قرآنی و دینی است، لذا کاهش جمعیت به هر روش و توجیحی، به خاطر ترس فقر و مشکلات اقتصادی بر خلاف روح ایمان و فلسفه اسلام است. به طوری که قرآن در این باره می‌فرماید: «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ؛ فرزندانتان را از بیم فقر نکشید، ما شما و آنها را روزی می‌دهیم.»[1]
    و در جایی دیگر از قرآن کریم در مورد رزق و روزی بندگان آمده است؛ «وَ فِی السَّمَآء رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ فَوَرَبّ السَّمَآء وَ الارْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَآ أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ؛ و رزق شما و هر چه به شما وعده شده در آسمان است، پس سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این(مطلب که روزى شما در آسمان است) حقّ است(از علم ازلى الهى گذشته و در لوح محفوظ درج شده و به مرحله اجرا در آمده است) همان‏گونه که شما(وقت تکلم مى‏دانید که) حرف مى‏زنید.»[2]
    بدین معنی که رزق و روزی ما و تمام وعده‌های الهی، همگی به طور حتم در آسمان است و مسلم بودن آن، بدون هر گونه شک و شبهه‌ای است؛ همان طور که یقین به نطق و سخنانی که بر زبان جاری می‌کنیم، داریم.
    همچنین قرآن در مورد ارتباط تقوای الهی و رزق و روزی می‌فرماید: «وَ مَن یَتَّقِ اللَهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَهَ بَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَهُ لِکُلّ شَیْ ءٍ قَدْرًا؛ و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‌کند و او را از جائى که گمان ندارد روزى مى‌دهد و هر کس بر خداوند توکل کند، کفایت امرش را مى‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام مى‌رساند و خدا براى هر چیزى اندازه‌اى قرار داده است.»[3]
    این آیه شریفه به پنج نکته کلیدی و مهم اشاره دارد؛
    1. فردی که در زندگی تقوای الهی را پیشه گیرد، هیچ وقت در زندگی به بن بست نمی‌رسد و حتما راه مفرّی پیدا خواهد کرد.
    2. همیشه روزی خدا، از راه و طریقی که فرد هرگز گمان نمی‌کرده، نصیب او می‌شود.
    3. کسی که در امور زندگی خود خدا را در نظر بگیرد، مسلما خدای برای او بس است.
    4. هیچ چیزی جلو دار خواست و اراده خدای متعال نیست و هر امر و اراده‌ای که بکند، به آن می‌رسد.
    5. خدای حکیم برای هر چیزی، اندازه و مقدار معینی قرار داده است که کم و زیاد نخواهد شد؛ «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ؛ هیچ جنبنده‌ای در روی زمین نیست، جز آن‌که روزی او بر عهده خداست و موضع و مکانش را می‌داند، زیرا همه در کتاب مبین آمده است.»[4] این آِیه شریفه به وضوح می‌رساند که روزی تمام جنبندگان به عهده خدای متعال است.
    همچنین در قرآن کریم، کشتن فرزند به دلیل فقر و تنگدستی، بسیار مورد نکوهش واقع شده است. آیاتی در قرآن آمده که به طور مستقیم به این موضوع می‌پردازد. در سوره مبارکه اسراء چنین آمده است: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً؛ و فرزندان خود را از ترس فقر و تنگدستی نکشید، ماییم که آنها و شما را روزی می‌دهیم حقا که کشتن آنها گناهی است بزرگ.»[5]
    بر اساس این آیه و آیه 151 سوره انعام که اول پارگراف آمده است، کشتن فرزندان از گناهان است و چنان چه والدین، فرزندان خود را به دلیل ناتوانی مالی از بین ببرند، مرتکب گناهی بزرگ شده‌اند. آیات کتاب قرآن اشاره دارد که رزق و روزی را خدا مشخص می‌کند و اوست که بندگانش را برکت خواهد داد.
    این سخن هرگز به معنای آن نیست که والدین نسبت به فرزندان خود صاحب حق و مسئولیتی نیستند؛ بلکه بر آنها وظایفی نهاده شده که باید در انجام آنها کوشا باشند؛ البته نه آن گونه که خود با مشکل خاصی روبه‌رو شوند.
     
    باروری و برتری
    خدای متعال، زاد و ولد موجودات را لطف و مرحمت و نشانه‌ای از قدرت بی‌پایان خود در قرآن کریم می‌خواند. برای مثال در آیه 12 سوره نوح می‌خوانیم؛ «وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَاراً؛ ‏و با اعطاء دارائی و فرزندان، شما را کمک می‌کند و یاری می‌دهد و باغ‌های سرسبز و فراوان بهره شما می‌سازد و رودبارهای پر آب در اختیارتان می‌گذارد.‏»[6] و همچنین در آیه 6 سوره اسراء آمده است؛ «ثُم‌َّ رَدَدْنَا لَکُم‌ُ الْکَرَّة‌َ عَلَیْهِم‌ْ وَ أَمْدَدْنَاکُمْ‌ بِأَمْوال‌ٍ وَ بَنِین‌َ وَ جَعَلْنَاکُم‌ْ أَکْثَرَ نَفِیرَاً؛ سپس شما را بر آنها چیره مى‏کنیم و شما را به وسیله دارایی‌ها و فرزندانى کمک خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر(از دشمن) قرار مى‏دهیم.»[7]
    بر طبق آیات قرآن کریم، افزایش فرزند و باروری زیاد، همراه با مال و ثروت و ملک از جمله مصادیق الطاف الهی بر شمرده می‌شود. در مقابل، انسان‌های گناهکار اگر چه دارای فرزند زیاد هم باشند، ولی به دلیل سرگرم شدن به باطل‌ها و زشتی‌ها، عاقبت مجازات شده و قومشان اگر چه زیاد هم باشد، همگی نابود خواهند شد؛
    «کَالَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَ أَکْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ کَالَّذی خاضُوا أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ (شما کافران و منافقان) همانند کسانی هستید که پیش از شما بودند و قدرت آنها بیش از شما و اموال و اولاد آنها فزونتر از شما بود، پس، از نصیب(دنیای) خود بهره مند شدند، شما نیز از نصیبتان بهره مند شدید همان گونه که آنها که پیش از شما بودند از نصیبشان بهره مند شدند و(در گناه و شهوات) فرو رفتید چنان که آنان فرو رفتند آنها عمل‌ها(ی خیر) شان در دنیا و آخرت باطل و تباه شد(در دنیا خوش نامی، دعای مسلمین و توفیقات غیبی و در آخرت پاداش های نیکو را نیافتند) و آنها همان زیانکارانند.»[8]
     
    باروری و تبعیض جنسیتی
    زمانی، دین مبین اسلام در سرزمین وحی یعنی؛ عربستان ظهور کرد که زن در جامعه آن روزگار، عنصری بی ارزش تلقی می‌شد و در مقام نازلتری نسبت به مرد قرار می‌گرفت، لذا در آن روزگار، آنها دختران نوزاد خود را پس از به دنیا آمدن، زنده به گور می‌کردند؛ در سوره نحل چنین آمده است؛ «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ* یَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ؛ و هرگاه به یکی از آنها تولد فرزند دختر را خبر دهند، چهره‌اش از شدت خشم سیاه می‌شود، ولی از ابراز غم درونی و خشم خویش خودداری می‌کند.* او به واسطه خبر تولد فرزند دختر و احساس ننگ، از خانواده خود کناره می‌گیرد، از دیار خود متواری می‌شود و در تردید است که آیا نوزاد خود را با خودداری نگه دارد یا زنده به گور کند؟ این داوری نادرست است که بین دختر و پسر تبعیض قائل می‌شوند.»[9]
    از طرفی، خدای متعال در قرآن کریم، زنده به گور کردن دختران تازه به دنیا آمده را، نشان دهنده جهل و نادانی افراد معرفی می‌کند؛ «قَدْ خَسِرَ الَّذینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ؛ آنها که فرزندان خود را از روی سفاهت و نادانی کشتند و نیز آنچه را خدا رزق آنها قرار داده بود، با دروغ بستن به خالق، تحریم کردند، مسلماً زیان کار شدند، آنها به واقع گمراه شدند و اساسا آنها هدایت نیافته بودند.»[10]
    بر طبق این آیه، پدر و مادرانی که بعد از به دنیا آوردن فرزند دختر خود، او را می‌کشتند، نه تنها مرتکب گناه بزرگی شده‌اند، بلکه رزق و روزی را که همراه با نوزاد متولد شده، از سوی خدا ارسال شده بود، نیز رد کرده‌اند.
     
    باروری و اراده خداوند
    با نگاهی به آیات قرآن در مورد باروری و خواست و اراده خدای متعال، به این نتیجه می‌رسیم که زاد و ولد، پاداشی از جانب خدای متعال نسبت به بندگان مؤمن و پرهیزگار است.
    حضرت مریم و زکریاء هر دو به خاطر پاکدامنی و سرشت پاکی که در سرلوحه کار خود داشتند، پاداش گرفتند و آن پاداش چیزی جز تولد فرزند صالح نبود؛ «قالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لی‏ وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی‏ بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ مریم گفت: پروردگارا، چگونه ممکن است مرا فرزندی باشد در حالی که هیچ مردی مرا لمس نکرده است؟ فرشته گفت: خداوند بدین گونه هر چه را اراده فرماید خلق می‌کند و چون اراده به بودن چیزی فرماید، به آن می‌فرماید: موجود شو و بر اثر این امر، آن چه اراده فرموده، موجود می‌شود.»[11]
    نمونه و مصداق دیگری که خواست و اراده خدای متعال در مورد باروری بیان شده، مربوط به ولادت حضرت یحیی علیه‌السلام است. «وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادى‏ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنی‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ* فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیى‏ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعینَ؛ ای پیامبر، از زکریا یاد کن، آن گاه که پروردگار را خواند و عرض کرد ای پروردگار من! مرا بدون فرزند و وارث نگذار، اگر چه تو وارث ابدی بندگان هستی.* پس ما دعای او را مورد اجابت قرار دادیم و یحیی را به او عنایت فرمودیم و همسرش را از بیماری نازایی بهبودی بخشیدیم.»[12]
    پس آنچه که باعث زاد و ولد می‌شود، با خواست و اراده خداست؛ «أَفَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ* أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ؛ آیا نطفه‌ای را که که در رحم همسر خود می‌ریزید، ملاحظه کرده‌اید. آیا شما خالق نطفه و بچه هستید یا ما؟»[13]
    بنابراین همگی این آیات ذکر شده، دلالت بر اراده، قدرت و تسلط خداوند بر امر باروری همچون تمامی پدیده‌ها اشاره دارد؛ زیرا اگر او نخواهد هرگز چنین نخواهد شد؛ «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ؛ خداوند پدر شما، آدم را از خاک آفرید و سپس فرزندان او را از نطفه آفرید و برای شما انسان‌ها جفت قرار داد و هیچ زنی باردار نشود و نزاید، مگر اینکه این موضوع نزد خدا دانسته است و بر اساس مشیّت ازلی نظم یافته و به طور مقدّر این روال در زندگی بشر ادامه دارد و هیچ کس عمر طولانی نمی‌کند و هیچ کس از عمرش کم نمی‌شود، مگر اینکه همه این احوال در پی تقدیرهای الهی با رمز خاص در لوح محفوظ ثبت شده است و همه این امور بر خدا آسان است.»[14]
     
    باروری و کیفیت جمعیت
    نکته مهم و اساسی که در قرآن کریم وجود دارد، توجه به زاد و ولد انسان‌های شایسته و مومن است؛ به عبارت دیگر آن چه که اهمیت دارد، افزایش تعداد جمعیت نیکوکاران و صالحان است.
    در سوره اعراف، به خلقت اولین انسان و اولین بارداری اشاره شده است. بر اساس آیات این سوره، حضرت آدم و حوا علیهماالسلام از خدا درباره مسائلی چون جنسیت، قوی بودن یا شرایط جسمانی و خصوصیات ظاهری فرزندشان تقاضایی ندارند؛ بلکه خواهان فرزندی صالح و نیکوکار هستند؛ «هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ؛ او خدایی است که(همه) شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهای خود ادامه می‌داد و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند، اگر فرزند صالحی به ما دهی، از شاکران خواهیم بود!»[15]
    با این اوصاف، در آیات قرآن کریم، باروری هدیه‌ای از سوی خدا به بندگان و پیروان شایسته معرفی شده است.
    اهمیت این موضوع، هنگامی دو چندان می‌شود که بر اساس آیات قرآن، حتی افرادی که شرایط زاد و ولد را ندارند به اذن و اجازه و امر الهی، صاحب فرزند خواهند شد. تولد حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهماالسلام که هر دو از پیامبران الهی هستند، نمونه‌ای از این گونه باروری‌هاست.
    روایت‌ها و احادیث فراوانی از معصومین و بزرگان و مبلغان دین در خصوص فضیلت فرزندآوری و افزایش جمعیت جوامع مسلمان وجود دارد. این موضوع وقتی اهمیت مضاعف می‌یابد که با نگاه به شرایط اجتماعی و سیاسی عصر ظهور قرآن و پیدایش دین مبین اسلام، در می‌یابیم نقش جمعیت، نقشی بسیار تعیین کننده بوده است.
    در آیات کتاب آسمانی آیین یهود، آیات بسیاری در خصوص افزایش بی‌حد و حصر جمعیت و تکثیر نسل به چشم می‌خورد. بخش‌هایی از این کتاب آسمانی مملو از احکام و آموزه‌هایی است که پیروان باید در خصوص زاد و ولد انجام دهند، اگر چه در این کتاب هرگز به روشنی قرآن، از برتری، فضیلت یا کیفیت جمعیت سخنی به میان نیامده است.
    در سفر پیدایش گفت و گوی خدا با حضرت نوح علیه‌السلام چنین است؛ «و اما شما(نوح) فرزندان زیاد بیاورید و زمین را پر سازید.» یا در جای دیگر آمده است؛ «خدا، نوح و پسرانش را برکت داد و به ایشان فرمود: بارور و زیاد شوید و زمین را پر سازید.» در انجیل، کتاب آسمانی مسیحیان، اگر چه اشاره‌ای مستقیم به افزایش جمعیت نشده، امّا به مسائل دیگری؛ چون طول عمر یا افزایش سن اشاره شده است که در نهایت می‌تواند در تعداد جمعیت اثرگذار باشد.
    ذکر این نکته هم لازم و ضروری به نظر می‌رسد، که آیات مطرح شده در قرآن بر رشد جمعیت متناسب تاکید دارد. از منظری دیگر، قرآن کریم همچون سایر کتب آسمانی، مسآله فرزندآوری را ارزشمند می‌داند و به افزایش جمعیتی صالح، نیکوکار و با تقوا تاکید دارد.
    منابع:
    [1]. سوره انعام، 151
    [2]. ذاریات، آیات 22 و 23
    [3]. طلاق، آیات 2 و 3
    [4]. هود، 6
    [5]. اسراء، 31
    [6]. نوح، 12
    [7]. اسراء، 6
    [8]. توبه، 69
    [9]. نحل، 58 و 59
    [10]. انعام، 140
    [11]. آل عمران، 47
    [12]. انبیاء، آیات 89 و 90
    [13]. واقعه، آیات 58 و 59
    [14]. فاطر، 11
    [15]. اعراف، 189
    ع
    موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت

    [شنبه 1394-01-15] [ 05:56:00 ب.ظ ]  



      ذکری که امام زمان (عج)توصیه فرمودند ...

     

     آیت الله مظاهری در درس اخلاق خود گفت:


    بر اساس روایات فراوان و نیز طبق تصریح زیارت جامعه که بهترین و صحیح ترینِ زیارات است، واسطه فیض


    عالم، امام زمان هستند. گرچه همه چهارده معصوم(ع) واسطه فیض‌اند، اما در زمان ما، واسطه فیض عالم، امام

    زمان(عج) هستند.


    آیت الله مظاهری در تبیین امامت امام زمان(عج) به نقل داستانی پرداخته است که در پی می آید:


    یکی از علمای بزرگ، در زمان قدیم در تخت فولاد خدمت امام زمان«ارواحنا‌فداه» رسیده بود و از آن حضرت

    درخواست «علم اکسیر»کرده بود.

    در حالی که یاد گرفتن علوم غریبه حرام است و گفت و شنود و تعلیم و تعلّمش نیز حرام است. آن حضرت به او

    فرموده بودند: علوم غریبه به تو چه ربطی دارد؟ من به جای آن ختمی به تو یاد می‌دهم که بهتر از اکسیر است.

    بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان«ارواحنا‌فداه»توسّل پیدا کن و در توسّل‌هایت بگو: «یا محمّد یا علی یا

    فاطمه یا حسن یا حسین، ‌یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی».

    آن عالم نقل می‌کند: وقتی حضرت فرمودند:


    «ادرکنی»، به ذهنم خطور کرد که باید بفرمایند:«ادرکونی»، یعنی برای درخواست کمک از پنج نور مقدّس، باید

    فعل جمع به کار ببریم، پس چرا ایشان فعل مفرد به کار برده و می‌فرمایند: «ادرکنی و لاتهلکنی»؟! وقتی چنین

    تصوّری کردم، امام زمان«ارواحنا‌فداه» تبسّم کردند و فرمودند: همین است که گفتم. برای اینکه واسطه فیض این

    عالم، فعلاً من هستم.


    یعنی اگر در زمان حاضر توسّلی به پیغمبراکرم«ص»یا سایر حضرات معصومین«ع»بشود، فیض الهی به واسطه

    وجود مقدّس امام زمان«ارواحنا‌فداه»به بندگان می‌رسد:


    بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ

    یَکْشِفُ الضُّر»


    از همه به خصوص جوانان تقاضا دارم که با این ختم، به امام زمان متوسّل شوید و این ختم را زیاد بخوانید. همه

    افراد، حتی کسانی که ‌سواد و تحصیلات کافی ندارند هم می‌توانند این ختم را بخوانند و به پنج تن آل عبا و امام

    زمان متوسّل شوند: «یا محمّد،‌ یا علی، یا فاطمه، یا حسن، یا حسین، یا صاحب الزمان أدرکنی و لا تهلکنی». این

    ختم، علاوه بر آنکه آسان است، برای رفع هر حاجتی خوب، مؤثر و مجرّب می‌باشد.

     

    موضوعات: در درس اخلاق ایت الله مظاهری  لینک ثابت

    [دوشنبه 1394-01-10] [ 10:18:00 ب.ظ ]