شهادت رییس مذهب شیعه امام جعفرصادق علیه السلام تسلیت باد | ... |
[یکشنبه 1394-05-18] [ 01:15:00 ب.ظ ] |
عمار
باولایت تا شهادت
|
اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم
ضمن عرض سلام وخوش امد گویی
خدمت سروران گرامی هدفم از وبلاگ نویسی فقط رضای خداوند است
شاید بتوانم در این راستا عماری برای سید علی زمان باشم
از نظرات وپیشنهادات وانتقادات شما گرامیان به گرمی استقبال میکنم
ومتشکرم یاعلی(عمار) |
|
||||||||||||||||||||||||||
امام صادق (علیه السلام) در مورد سرمایه گذارى معنوى براى نسل نو و حفاظت نوجوانان از گروه هاى منحرف و کج اندیش، مى فرمایند: «نوجوانان خود را با احادیث ما آشنا کنید قبل از این که مرجعه (یکى از گروه هاى منحرف) بر شما پیشى گیرند[۱] هدایت و تربیت نسل جوان به لحاظ اهمیتى که دارد امروزه بیش از گذشته مورد توجه اندیشمندان و جوامع مختلف قرار گرفته است. جوان داراى خصوصیات عاطفى، اجتماعى و جسمانى است. حساسیت، تنوع خصلت هاى رفتارى، هیجان هاى درونى، علاقه شدید به دوستى با همسالان، عدم کنترل رفتار، حب ذات، الگو پذیرى و تقلید، افتخار به شخصیت و تشخص طلبى و میل به آزادى، شمه اى از ویژگى هاى اوست. با توجه به این ویژگى ها، شیوه رفتارى امام صادق (علیه السلام) با جوانان، و همچنین سخنان و دستور العمل هاى آن حضرت براى جوانان و برخورد با آنان، بهترین نسخه شفا بخش و راه گشاست. نگاه هاى مهربان، بزرگداشت شخصیت، توجه به استعداد و صلاحیت آنان، احترام به نیازهاى فردى و اجتماعى، رفتار محبت آمیز و حکیمانه و سرشار از عاطفه و خلوص، موجب جذب جوانان به سوى آن حضرت بود. آن حضرت به سرعت پذیرش سجایاى اخلاقى در نوجوانان توجه کرده و به ابوجعفر ; مؤمن طاق مى فرماید: « بر تو باد تربیت نوجوانان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبى ها را مى پذیرند.»[۲] در اینجا به ذکر چند نمونه از شیوه ها و راه کارهاى عملى برخورد و هدایت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمد (علیه السلام) مى پردازیم: نوجوان، قلبى پاک، روحى حساس و دلى نازک و عاطفى دارد پس در برخورد با او باید راه نرمى و ملایمت پیش گرفت. نگاه مهربان، ارزش دادن به شخصیت و رفتار خوش، بهترین شیوه ارتباط با اوست. محبت، اظهار علاقه، صدا کردن با القاب، عناوین و نام هاى زیبا او را به سوى مبلغ و مربى جذب مى کند و در این حال مى توان ارتباط قلبى و عاطفى با او ایجاد کرد، سخنانش را شنید، راهنمایى کرد، لغزش ها را متذکر شد و بالاخره در عالم دوستى که یک ارتباط شدید روحى و عاطفى برقرار است، مى توان صفات زیبا را به او القاء نمود، نیازهاى بسیارى را از او برطرف کرد و او را از آلودگى ها بر حذر داشت، زیرا گرایش جوان به خوبى ها و زیبایى ها از دیگران بهتر و سریع تر انجام مى پذیرد. امام صادق (علیه السلام) فرمود:« هر کس سه خصلت را دارا نباشد از ایمان خود سودى نخواهد برد: اول – بردبارى، که جهل نادان را برطرف کند. دوم – پارسائى، که او را از حرام باز دارد. سوم – رفتار نیکو که با مردم مدارا نماید.»[۳] یکى از علل دین گریزى برخى جوانان و نوجوانان، عدم آگاهى به مسائل دینى است ؛ زیرا انسان طبیعتا هر چه را نشناسد به سویش نمى رود و افکار و احساسات و حواس خود را به سوى آن معطوف نمى دارد. اما شناخت و آگاهى از خوبى ها و زیبائى ها به ویژه اطلاع از منافع آن، سریعا انسان نفع طلب را جذب کرده و آن را در نزد وی، دوست داشتنى مى کند. براى همین اگر جوانان با آثار، برکات، احکام و معارف دین آشنا شوند، فاصله شان با حقایق دینى کم خواهد شد. امام صادق (علیه السلام) به بشیر دهـّان (روغن فروش) فرمود: « از دوستان ما کسى که در دین خود اندیشه و تفقه نکند ارزش ندارد. اى بشیر! اگر یکى از دوستان ما در دین خود تفقه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج مى شود، هر گاه به آن ها نیاز پیدا کرد آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مى دهند در حالى که خودش نمى داند.»[۴] ضرورت یادگیرى احکام دینى در منظر پیشواى ششم آن قدر مهم است که مى فرماید: « اگر به جوانى از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقه نمى کند او را تأدیب خواهم کرد.»[۵] آشنا نبودن نسل جدید با آفت هاى اجتماعى، موجب افت ارزش هاى اخلاقى، توفیق دشمنان فرهنگى و رواج خلاف و حرام در میان آنان مى باشد. اگر جوانان مسلمان با این آفت ها آشنا باشند و از عواقب بد آن در میان افراد جامعه اطلاع یابند، بنابر فطرت پاکى که خداوند در نهاد ایشان قرار داده از آن آفات فاصله خواهند گرفت و دامن خویش را به چنین آفات اجتماعى، آلوده نخواهند کرد. صادق آل محمد (علیه السلام) مواردى از آفت هاى اجتماعى را چنین فهرست کرده است : « به برادر ایمانى خود ستم ننماید، او را فریب ندهد، به او خیانت نکند، او را کوچک نشمارد، او را دروغگو نخواند، به او اف نگوید و اگر به او اف بگوید (غرغر کند) دوستی بین آن دو قطع مى شود و اگر به برادر ایمانى اش بگوید تو دشمن من هستى، یکى از آن دو کافر [باطنى ] مى شود و اگر برادرش را متهم نماید، ایمان در قلب او ذوب مى شود مانند ذوب شدن نمک در آب.»[۶] یک جوان مسلمان باید از علوم روز آگاهى کافى داشته باشد. تخصص در کنار تعهد یک اصل مسلم و تردید ناپذیر در فرهنگ ما است. کسانى در عرصه زندگى به اهداف دلخواه خود مى رسند که با شناخت دانش ها و مهارت هاى عصر خود به قله هاى سعادت نائل شده و با تعهد و ایمان خویش، اعتماد افراد جامعه را به خود جلب کنند. از منظر حضرت صادق (علیه السلام)، کسب دانش و مهارت هاى فنى براى یک جوان ضرورى است، آن حضرت مى فرماید: « هیچ وقت دوست ندارم یکى از جوانان شما (شیعه) را ببینم مگر اینکه در یکى از دو حال، شب و روز خود را سپرى کند : یا دانا باشد یا یاد گیرنده».[۷] یک تاجر زمانى در کار خود پیشرفت مى کند که در هر شبانه روز به حساب خود رسیدگى کرده و سود و زیان معاملات خویش را بداند در غیر این صورت بعد از مدت کوتاهى سرمایه و هستى خود را از دست خواهد داد. جوانى، یک سرمایه و فرصت بسیار عالى براى هر شخص است. اگر جوانی به حساب عمر خود رسیدگى نکند و نداند که در مقابل عمر خویش چه چیزى به دست آورده است، در آینده اى نه چندان دور سرمایه ی معنوى خویش را به باد فنا خواهد داد. اما اگر به حساب روزانه اش برسد و ببیند که در مقابل هر روز از دست رفته، یک قدم به سوى کمال برداشته، مسلما خوشحال شده و آن را تکرار می کند و در مقابل انحطاط فکرى و اخلاقى غمگین گشته و سعى در جبران آن داشته باشد، بدیهى است که رو به سوى رشد و ترقى خواهد نهاد . امام صادق (علیه السلام) به ابن جندب که جوانی فعال، پرشور و با ایمان بود مى فرماید: « اى پسر جندب! هر مسلمانى که ما را مى شناسد شایسته است که رفتار و کردار خود را در هر شبانه روز برخود عرضه دارد و حسابگر نفس خویش باشد تا اگر کار نیکى در آن ها دید، بر آن بیفزاید و اگر کار بدى در اعمال خود مشاهده نمود، از آن ها توبه کند، تا در روز قیامت دچار ذلت و حقارت نشود».[۸] انسان با انس به دوستانش احساس مسرت و لذت مى کند. او در همنشینى با رفیق شفیق، نشاط و نیرو مى گیرد و این یک نیاز طبیعى اوست که باید نسبت به آن ارضاء شود. یک جوان در اثر این حس، به سمت دوستان و همفکران خود کشیده مى شود، او عاشق رفاقت است و دنبال ارتباط با هم سن و سالان خود مى باشد. از طرف دیگر بر اثر غلبه احساسات و شور و شوق جوانى و نپختگى نگرش عقلانى، ممکن است در دام دوستان ناباب بیفتد. از این رو در انتخاب یک دوست ممکن است دچار مشکلات گردد . امام جعفر صادق (علیه السلام) دقیقا روى همین نکته و به جوانان چنین رهنمود مى دهد: «دوستان سه دسته هستند: ۱- کسى که مانند غذا در هر زمان به او نیاز هست و او دوست عاقل است. ۲- کسى که [براى انسان] مانند بیمارى و درد [رنج آور] است، او دوست احمق [و نادان] است. ۳- کسى که وجودش براى فرد همانند داروى حیات بخش است، که او رفیق روشن بین [و اهل تفکر] است».[۹] هر جوانی فطرتاً نیازمند ازدواج است و باید به این نیاز خدادادى و طبیعى خود از طریق مشروع پاسخ دهد . اما بعضى جوانان با بهانه قرار دادن بعضى مشکلات و سختى ها از این سنت الهى روى بر تافته و خود را در دام نفس شیطانى گرفتار مى کنند. به آنان باید توجه داده شود که این پیمان مقدس در میان تمام ملت ها وجود داشته و محبوب ترین بنیان نزد خداوند متعال است. با ازدواج، شخصیت و ایمان دو جوان کامل مى شود. صادق آل محمد (علیه السلام) فرمود: «من تزوج احرز نصف دینه فلیتق الله فى النصف الآخر؛[۱۰] کسى که ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده است، پس باید در نصف دیگرش تقواى الهى پیشه کند».[۱۱] و در حدیث دیگرى آن حضرت به جوانان چنین پیام داد: «دو رکعت نماز فرد متاهل بر ۷۰ رکعت، نماز فرد مجرد برترى دارد».[۱۲] بر اساس متون دینى ِ ما، نماز عامل کمال انسان و حافظ او از آلودگى ها و صفات مذموم و ناپسند است. همچنین این رفتار معنوى تاثیر بسزایى در بیدار کردن روح نظم و حفظ نظام انسان دارد . نماز، تسلى بخش و آرامش بخش دل هاى مضطرب در انسان هاى خسته و نگران است. نماز شاخص رهروان راه خدا و بهترین وسیله ارتباط صمیمانه رب العالمین است. «[روز قیامت] اولین چیزى که از بنده محاسبه مى شود نماز است. اگر از او نماز پذیرفته شد، سایر اعمالش پذیرفته مى شود اما اگر نماز او رد شد سایر اعمال [نیک] او نیز رد خواهد شد».[۱۳] آن حضرت در مورد زیان هایى که در اثر دورى از نماز براى انسان رخ مى دهد به ابن جُندب فرمود: « واى بر آن ها که از نماز غفلت کنند، در خلوت بخوابند و خدا و آیاتش را در دوران ضعف دین استهزاء کنند، آنان کسانى هستند که در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قیامت با آنان سخن نخواهد گفت، آنان را تبرئه نخواهد کرد و عذاب دردناک براى آن هاست.»[۱۴] منابع [۱] . التهذیب، ج ۸، ص ۱۱۱. [۲] . الکافى، ج ۸، ص ۹۳. [۳] . بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۳۷. [۴] . منیه المرید، ص ۳۷۵; اصول کافى ج ۱، ص ۲۵. [۵] . بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۱۴. [۶] . وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۰۸. [۷] . امالى طوسى، ص ۳۰۳. [۸] . تحف العقول، ص ۳۰۱. [۹] . بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۳۷. [۱۰] . تحف العقول، ص ۳۰۲. [۱۱] . همان، ج ۱۰۰، ص ۲۱۹. [۱۲] . روضه الواعظین، ج ۲، ص ۳۷۴. [۱۳] . من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۰۸. [۱۴] . تحف العقول، ص ۳۰۲.
استاد شهيد مرتضى مطهرى امام صادق عليه السلام در ماه ربيع الاول سال 83 هجرى در زمان خلافت عبد الملك بن مروان اموى به دنيا آمد،و در ماه شوال يا ماه رجب در سال 148 هجرى در زمان خلافت ابو جعفر منصور عباسى از دنيا رحلت كرد.در زمان يك خليفه با هوش سفاك اموى به دنيا آمد و در زمان يك خليفه مقتدر با هوش سفاك عباسى از دنيا رحلت كرد،و در آن بين شاهد دوره فترت خلافت و انتقال آن از دودمانى به دودمان ديگر بود. مادر آن حضرت،همان طورى كه در كافى و بحار و ساير كتب ضبط شده،ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود، لذا از طرف مادر نسب آن حضرت به ابوبكر مىرسيد و چون قاسم بن محمد بن ابى بكر با دختر عموى خود اسماء دختر عبد الرحمن بن ابى بكر ازدواج كرده بود،بنابر اين مادر آن حضرت،هم از طرف پدر نواده ابو بكر است و هم از طرف مادر، و لهذا حضرت صادق مىفرموده:«ولدنى ابو بكر مرتين»يعنى ابو بكر دو بار مرا به دنيا آورد،از دو راه نسب من به ابو بكر مىرسد. امام صادق عليه السلام شيخ الائمه است،از همه ائمه ديگر عمر بيشترى نصيب ايشان شد،شصت و پنجساله بود كه از دنيا رحلت فرمود.عمر نسبتا طويل آن حضرت و فتورى كه در دستگاه خلافت رخ داد كه امويان و عباسيان سر گرم زد و خورد با يكديگر بودند فرصتى طلايى براى امام به وجود آورد كه بساط افاضه و تعليم را بگستراند و به تعليم و تربيت و تاسيس حوزه علمى عظيمى بپردازد،جمله«قال الصادق»شعار علم حديث گردد،و به نشر و پخش حقايق اسلام موفق گردد.از آن زمان تا زمان ما هر كس از علما و دانشمندان اعم از شيعى مذهب و غيره كه نام آن حضرت را در كتب و آثار خود ذكر كردهاند با ذكر حوزه و مدرسهاى كه آن حضرت تاسيس كرد و شاگردان زيادى كه تربيت كرد و رونقى كه به بازار علم و فرهنگ اسلامى داد توام ذكر كردهاند،همان طورى كه همه به مقام تقوا و معنويت و عبادت آن حضرت نيز اعتراف كردهاند. شيخ مفيد از علماى شيعه مىگويد آنقدر آثار علمى از آن حضرت نقل شده كه در همه بلاد منتشر شده.از هيچ كدام از علماى اهل بيت آنقدر كه از آن حضرت نقل شد،نقل نشده.اصحاب حديث نام كسانى را كه در خدمت آن حضرت شاگردى كردهاند و از خرمن وجودش خوشه گرفتهاند ضبط كردهاند،چهار هزار نفر بودهاند و در ميان اينها از همه طبقات و صاحبان عقايد و آراء و افكار گوناگون بودهاند. محمد بن عبد الكريم شهرستانى،از علماى بزرگ اهل تسنن و صاحب كتاب معروف الملل و النحل،درباره آن حضرت مىگويد:«هو ذو علم غزير،و ادب كامل فى الحكمة،و زهد فى الدنيا،و ورع عن الشهوات.»يعنى او،هم داراى علم و حكمت فراوان و هم داراى زهد و ورع و تقواى كامل بود،بعد مىگويد مدتها در مدينه بود،شاگردان و شيعيان خود را تعليم مىكرد،و مدتى هم در عراق اقامت كرد و در همه عمر متعرض جاه و مقام و رياست نشد و سر گرم تعليم و تربيتبود.در آخر كلامش در بيان علت اينكه امام صادق توجهى به جاه و مقام و رياست نداشت اين طور مىگويد:«من غرق فى بحر المعرفة لم يقع فى شط،و من تعلى الى ذروة الحقيقة لم يخف من حط.»يعنى آن كه در درياى معارف غوطهور استبه خشكى ساحل تن در نمىدهد،و كسى كه به قله اعلاى حقيقت رسيده نگران پستى و انحطاط نيست. كلماتى كه بزرگان اسلامى از هر فرقه و مذهب در تجليل مقام امام صادق صلوات الله عليه گفتهاند زياد است،منظورم نقل آنها نيست،منظورم اشارهاى بود به اينكه هر كس امام صادق عليه السلام را مىشناسد آن حضرت را با حوزه و مدرسهاى عظيم و پر نفع و ثمر كه آثارش هنوز باقى و زنده است مىشناسد.حوزههاى علميه امروز شيعه امتداد حوزه آن روز آن حضرت است. سخن در اطراف امام صادق سلام الله عليه ميدان وسيعى دارد.در قسمتهاى مختلف مىتوان سخن گفت زيرا اولا سخنان خود آن حضرت در قسمتهاى مختلف مخصوصا در حكمت عملى و موعظه زياد است و شايسته عنوان كردن است،ثانيا در تاريخ زندگى آن حضرت قضاياى جالب و آموزنده فراوان است.بعلاوه احتجاجات و استدلالات عالى و پر معنى با دهريين و ارباب اديان و متكلمان فرق ديگر اسلامى و صاحبان آراء و عقايد مختلف،بسيار دارد كه همه قابل استفاده است.گذشته از همه اينها تاريخ معاصر آن حضرت كه با خود آن حضرت يا شاگردان آن حضرت مرتبط استشنيدنى و آموختنى است. اين بنده امروز عرايض خود را اختصاص مىدهم به مقايسهاى بين سيرت و روشى كه امام صادق عليه السلام در زمان خود انتخاب كرد با سيرت و روشى كه بعضى از اجداد بزرگوار آن حضرت داشتند كه گاهى به ظاهر مخالف يكديگر مىنمايد.رمز و سر اين مطلب را عرض مىكنم و از همين جا يك نكته مهم را استفاده مىكنم كه براى امروز ما و براى هميشه بسيار سودمند است. ما شيعيان كه به امامت ائمه دوازدهگانه اعتقاد داريم و همه آنها را اوصياء پيغمبر اكرم و مفسر و توضيح دهنده حقايق اسلام مىدانيم و گفتار آنها را گفتار پيغمبر و كردار آنها را كردار پيغمبر و سيرت آنها را سيرت پيغمبر صلى الله عليه و آله مىدانيم،از امكاناتى در شناختحقايق اسلامى بهرهمنديم كه ديگران محرومند،و چون وفات حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام-كه امام يازدهم است و بعد از ايشان دوره غيبت پيش آمد-در سال 260 واقع شد،از نظر ما شيعيان مثل اين است كه پيغمبر اكرم تا سال 260 هجرى زنده بود و در همه اين زمانها با همه تحولات و تغييرات و اختلاف شرايط و اوضاع و مقتضيات حاضر بود. البته نمىخواهم بگويم كه اثر وجود پيغمبر اكرم اگر زنده بود چه بود و آيا اگر فرضا آن حضرت در اين مدت حيات مىداشت چه حوادثى در عالم اسلام[پيش]مىآمد،نه،بلكه مقصودم اين است كه از نظر ما شيعيان كه معتقد به امامت و وصايت هستيم،وجود ائمه اطهار از جنبه حجيت قطعى گفتار و كردار و سيرت در اين مدت طولانى مثل اين است كه شخص پيغمبر-ولى نه در لباس نبوت و زعامتبلكه در لباس يك فرد مسلمان عامل به وظيفه-وجود داشته باشد و دورههاى مختلفى را كه بر عالم اسلام در آن مدت گذشتشاهد باشد و در هر دورهاى وظيفه خود را بدون خطا و اشتباه، متناسب با همان دوره انجام دهد. بديهى است كه با اين فرض،مسلمانان بهتر و روشنتر مىتوانند وظايف خود را در هر عصر و زمانى در يابند و تشخيص دهند.
تعجّب از سه گروه
|
||||||||||||||||||||||||||
|