ازدواج گریزی(هشت سنت غلط ازدواج) | ... |
[دوشنبه 1395-10-27] [ 04:31:00 ب.ظ ] |
عمار
باولایت تا شهادت
|
اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم
ضمن عرض سلام وخوش امد گویی
خدمت سروران گرامی هدفم از وبلاگ نویسی فقط رضای خداوند است
شاید بتوانم در این راستا عماری برای سید علی زمان باشم
از نظرات وپیشنهادات وانتقادات شما گرامیان به گرمی استقبال میکنم
ومتشکرم یاعلی(عمار) |
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه تحصیل وعدم اعتمادبه جنس مخالف ادامه تحصیل به ویژه برای دختران، عاملی مهم در کنار ازدواج، برای ارتقای اجتماعی یا تحرک اجتماعی است. گرایش روز افزون دختران به تحصیل در مقطع آموزش عالی، گواه این دعاست. با در نظر گرفتن نسبت بسیار بزرگ دختران و پسران دانشجو، در مقایسه با کل جوانان کشور، می توان نتیجه گرفت که یکی از عوامل بالا رفتن سن ازدواج در ایران، تحصیل در مقطع کارشناسی و بالاتر (برای دختران) است. این عامل از یک سو سن ازدواج دختران را بالا برده و از سوی دیگر دایره همسرگزینی و شانس ازدواج را برای ایشان محدود کرده است. علاوه بر این، تحصیل در مقطع آموزش عالی موجب تغییر نگرش ها و رفتارهایی می شود که بعضی وقت ها در جامعه سنتی و در گزینش های سنتی ازدواج، ناپسند به نظر می آید. در نهایت باید به این موضوع توجه کرد که اگر در گذشته، و در شیوه های سنتی ازدواج، نظر دختر و ملاک-های او کمتر دخالتی در گزینش همسر آینده داشت، ادامه تحصیل و پیدایش ایده ها و ملاک ها باعث تنگ تر شدن دایره همسرگزینی فرد می شود؛ و از آن جا که تحصیل دختران در اغلب موارد با اشتغال همراه نیست، به عاملی منفی در شانس در ازدواج تبدیل شده است. ضمن آن که، هنوز در جامعه، پایین بودن سن دختر به مثابه شانس برای ازدواج تلقی می شود.
خروج روز افزون دختران از خانه، تغییر در نگرش های مرتبط با روابط بین دختران و پسران قبل از ازدواج، که در اثر تحولات اجتماعی جامعه ایرانی، به ویژه تحصیل دختران اتفاق افتاده، صرف نظر از نتایج مثبت، کارکرد منفی نیز به همراه داشته است. کارکرد منفی آن عبارت است از پایین آمدن سطح اعتماد به جنس مخالف. ناهنجاری هایی که در مناسبات برخی از گروه های اجتماعی، اعم از دختران و پسران، مشاهده می شود بر جوّ سوء ظن و بدگمانی و بی اعتمادی به جنس مخالف دامن زده است. گسترش جوّ عدم اعتماد را شاید بتوان به ضعف کنترل اجتماعی سنتی و گمنامی افراد در جامعه شهری نسبت داد. این موضوع با توجه به محدود بودن فضای زیست و زندگی مشترک (اشتغال، تحصیل، تشکل های مدنی و عرصه عمومی) توجیه پذیر است.
وجود خواهر یا برادر بزرگ تر ازدواج نکرده در جامعه سنتی، برادران و خواهران، تا هنگام ازدواجِ خواهران و برادران بزرگتر از خود، ازدواج را به تأخیر می انداختند. این رسم هنوز در بسیاری مناطق ایران، خواه شهری و خواه روستایی، پا برجاست. نتایج حاصله از تحقیقات در این مورد عبارتند از: - اهمیت وجود خواهر یا برادر بزرگتر ازدواج نکرده به مثابه مانع ازدواج در همه تحقیقات تأکید شده و میزان تأثیر آن را «متوسط» یا «زیاد» دانسته اند. - اهمیت داشتن این موضوع، پیش از هر چیز نشان دهنده اهمیت خانواده و مصالح آن در ازدواج افراد است؛ طبیعی است که در این موارد صحبت از مصالح فرد و اهمیت فرد بی معنی است.
موانع و مشکلات ازدواج - عواملی که بیشترین تأثیر را بر تأخیر ازدواج دارند: نداشتن شغل مناسب، ادامه تحصیل، بدبینی و هدم اعتماد به جنس مخالف. - عواملی که کمترین تأثیر را بر تأخیر ازدواج دارند: عدم امکان شناخت معیارهای انتخاب، شناخت ناکافی از زندگی متأهلی، اختلاف نظر با خانواده، تجربه جنسی قبل از ازدواج و خواهر و برادر ازدواج نکرده. - سایر عوامل مهم در سایر تحقیقات به این قرارند: نیافتن همسر مناسب، سخت گیری پدر و مادر، نا مشخص بودن آینده زندگی، عیب تلقی شدن آشنایی با جنس مخالف، احساس گناه در مواجه شدن با جنس مخالف، نداشتن انگیزه، نگرانی از اُفت تحصیلی و سایر عوامل دیگر. - از بین همه عوامل، می توان بر دو عامل اساسی مشکلات اقتصادی و نیافتن همسر مناسب، تأکید کرد. سایر عوامل را می توان در این دو عامل خلاصه کرد و یا آن ها را عوامل کم اهمیت شمرد که در صورت وجود شرایط مالی مناسب و پیدا کردن همسر مناسب، تأثیر چندانی نخواهد گذاشت.
ترس از ازدواج مفهوم ترس از ازدواج شاید مفهومی جدید و مهجور به نظر آید. اما اگر به معنا و گستره آن دقت کنیم، درمی یابیم که با واقعیتی مهم مواجه هستیم. ترس از ازدواج را باید به معنی عدم اطمینان به موفقیت ازدواج، عدم اطمینان از وجود ویژگی های مورد انتظار در فرد انتخاب شده، ترس از سنگینی بار مسئولیت های خانوادگی و عدم توان تحمل پاسخ گویی به آن، ترس از محدود شدن آزادی های فردی، ترس از عدم امکان پیشرفت در شغل و تحصیل برای دختر و امثال آن تلقی کرد. اطلاعات در تحقیقات انجام شده نشان می دهد که: - ترس از مشکلات و سختی های پس از ازدواج، زیاد یا خیلی زیاد است. - ترس از محدود شدن آزادیهای فردی در دختران برای 90 درصد از افراد به اندازه های مختلف وجود داشته است. - ترس از عدم امکان پیشرفت دختر پس از ازدواج تا حد زیادی مؤثر دانسته شده است. تر از محدود شدن پس از ازدواج به مثابه عامل تأخیر در ازدواج تا اندازه «زیاد» یا «خیلی زیاد» برای 16.5 درصد از افراد وجود داشته است. نکته: در مجموع اطلاعات نشان می دهد که ازدواج، دیگر، تنها امکان و تنها راه و هدف مهم زندگی تلقی نمی شود. بسیاری کسان اگر آن را محدود کننده بدانند از آن پروا خواهند داشت.
هدف ازدواج یکی از عوامل تعیین کننده سن ازدواج، بی گمان هدف ازدواج است. در جامعه کشاورزی، که داشتن فرزند یکی از اهداف مهم ازدواج تلقی می شود، سن ازدواج به ویژه برای زنان پایین است. بر اساس نتایج حاصله از تحقیقات انجام گرفته می توان گفت: - مهم ترین اهداف ازدواج عبارتند از: داشتن هم فکر، انجام دادن دستور دین، نیاز به عشق و محبت، نیاز به استقلال، گریز از تنهایی و فشار خانواده یا دوستان. - برطرف کردن نیاز جنسی به عنوان عاملی کم اهمیت در ازدواج ذکر شده است. علت این موضوع اگر به «حریم» شمرده شدن مسائل و نیازهای جنسی مربوط نشود، باید به ارتباط ضعیف ازدواج و برطرف کردن نیاز جنسی مربوط باشد. - ترس از مفاسد اجتماعی و گریز از تنهایی را باید از جمله اهداف جدید ازدواج به شمار آورد. - آشنایی با فرد ایده آل، یکی از مهم ترین دلائل ازدواج است. معنای عکس این موضوع آن است که یکی از مهم ترین موانع و مشکلات ازدواج، پیدا نکردن فرد ایده آل است.
سن مناسب برای ازدواج مردان منظور از سن مناسب برای ازدواج در مردان، سن یا حدودی از سن است که مردان یک جامعه به طور متوسط دارای حداقل شرایط جسمی، روحی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای ازدواج باشند. بنابراین سن مناسب برای ازدواج، یک بُعدی نیست و تنها به شرایط جسمانی و احساس نیاز به سن مخالف محدود نمی شود. این متغیر اگر چه در گروه ها و سنخ های مختلف اجتماعی متفاوت است، اما علی رغم این تفاوت، در جامعه همواره تصویری از مناسب ترین سن ازدواج برای مردان و زنان وجود خواهد داشت. در تحقیقات انجام شده توسط متخصصین، متغیر سن مناسب برای ازدواج مردان، بدین صورت است: - در نیمی از تحقیقات، مد سن مناسب، در گروه 25 تا 29 سال واقع شده است. - در تحقیق های سال های اخیر، سن مناسب برای ازدواج، بالاتر در نظر گرفته شده. - در تحقیق ارزش ها و نگرش های ایرانیان که در سال 1382 به صورت ملی انجام شده، میانگین سن مناسب برای ازدواج 25.4 بوده است. سن مناسب برای ازدواج زنان - در تحقیقات انجام شده، بیشترین آمار، سن مناسب برای ازدواج زنان را 20 تا 25 سال ذکر کرده اند. - سن مناسب برای ازدواج زنان تقریباً یک گروه سنی یعنی پنج سال کمتر از سنی است که برای مردان ذکر شده است. - در سال 1375 متوسط سن زنان در هنگام ازدواج در کل کشور 22.4 و در مناطق شهری 22.5 بوده است. تقریباً الآن نیز اینچنین است. - در تحقیقاتی که از جمعیت های دانشجویی انجام شده، میانگین سن مناسب برای ازدواج 2 تا 3 سال بالاتر از میانگین مذکور است. مناسب ترین فاصله سنی دختر و پسر - بر اساس تحقیقات بررسی شده، فاصله سنی مناسب بین دختر و پسر بیش از 3 سال و کمتر از 5 سال است. - در فاصله سنی در نظر گرفته شده، پیش از آن که پایین بودن سن ازدواج زنان مد نظر باشد، بالا بودن سن ازدواج مردان در نظر گرفته شده است. علت این امر پیش از هر چیز به وضع اشتغال و وضع اقتصادی مردان در هنگام ازدواج، مربوط می شود که قبل از سنین 25 تا 29 سال، کمتر امکان پذیر است. - تمایل به ازدواج با همسر هم سن یا با یک سال فاصله، تقریباً بین ده درصد از پاسخ گویان وجود داشته است. - تمایل به ازدواج با همسر دارای فاصله سنی زیاد (بالای پنج سال) بین 40 إلی 50 درصد افراد وجود داشته است. این نکته نشان دهنده گرایش های سنتی در ازدواج است. این نگرش با توجه به مسئله جمعیت شناسی تنگنای ازدواج، می تواند پیامدهای ناگواری داشته باشد.
عوامل اجتماعی بخشی از علل افزایش سن ازدواج را باید در مسائل اجتماعی جستجو کرد. شهرنشینی و مهاجرت از روستاها به شهرها و ایجاد حاشیه ها سبب می شود که سنت ازدواج در سنین پایین، کم رنگ شده و عملاً بین بلوغ اقتصادی و بلوغ جنسی فاصله بیفتد. ضمن این که تجربه فضای کار و زندگی متفاوت با روستا مهاجران را با تضادها و درگیری های ذهنی و روانی متعددی درگیر می سازد. میزان بالای مهاجرت به شهرها و خالی شدن بسیاری از روستاها از سکنه گویای تحول مهمی در این زمینه است. جوانان مهاجر در شهرهای بزرگ زندگی های مرفّه را الگو قرار می دهند و به امید زندگی مرفّه و متفاوت از همسالان خود و به منظور پس انداز بیشتر، هرچه بیشتر ازدواج و شروع زندگی خود را به تأخیر می اندازند. سیاست های تنظیم خانواده و کنترل باروری نیز عاملی است که در افزایش سن ازدواج مؤثر است. مجموع سیاست های دولت مبنی بر کنترل موالید و شعار پُرجذبه «فرزند کمتر، زندگی بهتر» بسیاری از افراد را به این نتیجه می رساند که برای نیل به شعار مزبور بهتر است ازدواج دیرتر صورت بگیرد. انگیزه داشتن فرزند و در آغوش گرفتن او که قبلاً از محرک های قوی برای اقدام به ازدواج بود، اینک قدرت و نفوذ کمتری دارد. آمار نشان می دهد زنانی که تا 25 سالگی ازدواج نکرده اند، عملاً تعداد فرزندانشان کمتر از زنانی است که در سنین پایین تر ازدواج کرده اند.
عوامل اقتصادی در بین عوامل مؤثر بر سن ازدواج ظاهراً عوامل اقتصادی ملموس تر است. کمتر کسی است که در بیان مشکلات و موانع ازدواج فوراً از مسکن و اشتغال نام نبرد. اهمیت تأثیر عامل اقتصاد تا بدان جاست که حتی در مباحث حقوقی و روان شناسی در بیان شایستگی و صلاحیت افراد برای ازدواج از عقل معاش درک سود و زیان و بلوغ اقتصادی سخن رانده می شود. واقعیت ملموس این است که در کشور ما همانند بسیاری از دیگر کشورها مقولات: اشتغال، مسکن، بالا رفتن هزینه ها، کاهش در آمد، تورم، بی کاری و… مانع اصلی در مسیر ازدواج جوانان می باشد. تشکیل زندگی مشترک و سپس اداره آن منوط به عوامل اقتصادی اشتغال و کسب در آمد و مسکن دارد. حتی اگر فردی زندگی خود را بر ملاک های غیر مادی و کاملاً ارزشی و اخلاقی بنا گذارد باز هم نیاز به در آمد مطمئن و ثابت و سرپناهی هرچند محقر اجتناب ناپذیر است. مشکلات اقتصادی در مورد پسران از جهات مختلف اهمیت مضاعف دارد. از یک طرف اداره زندگی مشترک و تأمین نیازهای مادی بر عهده مرد است. از طرف دیگر مرد مشکل نظام وظیفه پیدا کرده و شغل مناسب را پیش رو دارد. فرهنگ اصیل اسلامی که ساده زیستی را سرلوحه زندگی به ویژه در آغاز زندگی قرار داده است، برگزاری مراسم پرهزینه ازدواج و دیگر هزینه های مالی آن حتی در بین مذهبیون غیر قابل انکار است. میل به استقلال از خانواده والدین که به عنوان بخشی از ذهنیت جوانان در خصوص ازدواج از آن یاد کردیم مشکلات اقتصادی پیش روی جوانان را دو چندان کرده است. به رغم گرانی مسکن و بالا بودن اجاره بها جوانان برخلاف گذشته میلی به حمایت پدر خانواده نداشته و به دنبال مسکن مستقل دو نفره می باشند. مسائل اقتصادی در خانواده های مرفّه و با درآمد بالا و به گونه ای دیگر باعث افزایش سن ازدواج می شود؛ اولاً، در این خانواده ها ازدواج به عنوان مقوله ای برای کاستن از هزینه ها و کم شدن به اصطلاح نان خور خانواده مطرح نیست؛ ثانیاً، دسترسی به امکانات، تفریحات و سرگرمی های فراوان سبب می شود که رغبت کمتری به ازدواج به وجود آید؛ ثالثاً، وضع مالی خوب باعث بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات می گردد و این افراد نسبت به همسر آینده خود حساسیت به خرج می دهند و همین امر منجر به افزایش سن ازدواج می گردد. بنابراین، عوامل و زمینه های اقتصادی در هر مورد مثبت و منفی بر بالا رفتن سن ازدواج تأثیر می گذارند.
تغییرات فرهنگ و نگرش جامعه در خصوص ازدواج یکی از علل تعیین کننده سن ازدواج است. اگر چه تأثیر عوامل فرهنگی و فکری به صورت غیر مستقیم و غیر قابل ارزیابی به عدد و رقم می باشد ولی نمی توان از تأثیر آن بر امر ازدواج غفلت کرد. چنان که در کشورهای غربی فلسفه مادی، دیدگاه های لیبرالی، تأکید افراطی بر حقوق و آزادی های فردی، فمنیسم مبتنی بر برترانگاری زن، سُست شدن پایه های ایدئولوژیک و دین-گرایانه ازدواج، ارضای نیازهای عاطفی و جنسی در خارج از چارچوب نهاد خانواده آموزه های فلسفی و نظری هستند که تمام شئون و ابعاد خانواده و از جمله زمان ازدواج را تحت تأثیر قرار داده اند. در جامعه ما اگر چه با پیروزی انقلاب، نظام خانواده بر پایه آموزه ها و تعالیم ارزش مدارانه و قداست آمیز اسلام در خصوص خانواده شکل گرفت، ولی نمی توان از پایه های تمایلات و ذهنیت ها در خصوص ازدواج، غفلت کرد. میل به استقلال اقتصادی در کنار تمایل به استقلال و جدایی از خانواده، گرایش به محدود کردن مسئولیت های ناشی از زندگی مشترک، کم رنگ شدن نقش خانواده ها در انتخاب همسر و در مقابل، نقش مؤثر فرزندان در این امر، کم رنگ شدن سنت ها و آداب و رسوم بومی و محلی و گرایش به سمت روش ها و سبک های ملّی و عمومی تر، در مجموع، گرایش هایی هستند که ذهنیت و گرایش های درونی نسل امروزی را شکل می دهند. توجه و گرایش بیشتر به هماهنگی روحی و فکری و مفاهیمی همچون عشق و دوست داشتن و درک متقابل جایگزین مناسبات تحکم آمیز فامیلی و آمریت والدین شده است. رشد فکری و معنوی جوانان امروزی سبب شده است که در خود صلاحیت انتخاب همسر را ببینند و بر مبنای اهدافی که خود تعیین میکنند اقدام به همسرگزینی می کنند؛ بنابراین برخلاف دهه های گذشته که ازدواج با رعایت مسائل طبقاتی و گرایش به وصلت های اجتماعی همسان صورت می گرفت، جوان امروز در انتخاب همسر به هماهنگی روحی می اندیشد. به طور کلی در نگاه فرهنگی به مقوله ازدواج باید به شکاف نسلی و اختلاف بین فرزندان با والدین توجه داشت: تفاوت در نگرش، تفاوت در نیازها و چگونگی زندگی، تفاوت در سطح توقعات، تفاوت در خواسته ها و آرمان ها که در بسیاری از موارد با واقعیات اقتصادی اکثر جوانان سازگار نبوده و به ناچار سن ازدواج را افزایش می دهد. تأثیر برخی از رفتارها و روش های فرهنگی در خصوص ازدواج دوگانه گاه مثبت و گاه منفی ارزیابی می شود. نحوه آشنائی و ارتباط دختر و پسر این گونه است. در جوامع سنتی و بسته که امکان ارتباط و آشنائی سالم بین دختر و پسر وجود ندارد زمینه مساعدی برای برقراری ارتباط سالم و مشروع وجود ندارد فلذا، هنگام تصمیم گیری برای ازدواج چون شناخت متقابل وجود ندارد طرفین دچار مسائل عاطفی شده و با رفتارها و معیارهای نادرست، تن به ازدواج می دهند. از سوی دیگر، در جوامعی که امکان آشنائی و ارتباط، به سهولت فراهم است دختر و پسر به راحتی می-توانند با یکدیگر معاشرت آزاد و بدون محدودیت داشته باشند. حال، اگر این روابط و معاشرت ها در چارچوب و قالب ارزش های اخلاقی انجام نگیر سبب می شود که در نهایت طرفین راضی به ازدواج و پذیرش مسئولیت های ناشی از آن نگردند و به این ترتیب، سن ازدواج افزایش یابد. عامل تعیین کننده دیگری که ذهنیت و تصمیم جوانان به ازدواج را تحت تأثیر قرار می دهد، تصویری است که جامعه رسانه ای و اخبار مربوط به فروپاشی خانواده ها و زندگی های ناموفق پیش روی او می گذارد. آمار بالای طلاق ها و اختلافات و تجارب تلخی که مزدوجین از ازدواج خود ارائه می دهند سبب می شود فردی که می خواهد در خصوص ازدواج تصمیم بگیرد دچار نگرانی و تشویش گشته و با احتیاط و نگرانی و در بسیاری موارد با تأخیر اقدام به ازدواج بنماید. به همان میزان تصویر روشن و امیدوار کننده افراد را تشویق به ازدواج و تشکیل خانواده نماید. نقش خانواده ها نیز عامل تعیین کننده در نگرش و ذهنیت جوانان در خصوص ازدواج می باشد. با تمام گرایشی که جوانان به استقلال از خانواده نشان می دهند، انتظارات، ارشادات و القائات خانواده در شکل گیری ذهنیت و تصمیم جوانان مؤثر است. خانواده ای که در نهایت سلامت و ثبات با برنامه ریزی صحیح و دقیق، بستر اقتصادی و امنیت روانی مناسبی برای فرزندان خود فراهم می سازند و یا این که برعکس با اختلافات و کشمکش-های والدین و بی ثباتی و نا امنی اقتصادی و روانی سرنوشت ازدواج فرزند به دست تقدیر و طبیعت می سپارند تأثیر به سزایی در چند و چون ازدواج دارند. گرایش فرهنگی و مذهبی مسلط در سطح جامعه و خانواده، عامل دیگری است که سن ازدواج از آن تأثیر می پذیرد. فرهنگ مذهبی، فرهنگ سنتی و فرهنگ غربی سه بُعد فرهنگی هستند که تأثیرات خاص خود بر ازدواج را دارند. در فرهنگ مذهبی که ازدواج سنت پیامبر (صلی الله علیه-وآله وسلم) است، گرایش خانواده ها بر آن است که فرزندان خود را برای اجتناب از آثار سوء تجرد، به ازدواج تشویق و ترغیب نمایند. پرهیز از گناه و انحرافات اخلاقی و تشکیل خانواده به عنوان یک مستحب مؤکد که همگی بر آمده از آموزه ها و تعالیم دینی است مبانی شرعی و دینی تشویق به ازدواج است. فرهنگ سنتی نیز به موازات فرهنگ دینی مشوق ازدواج بوده و تشکیل خانواده را یک سنت حسنه و ارزشمند می داند. در مقابل فرهنگ غربی که بر آمده از فلسفه خاص مبتنی بر آموزه های: لیبرالیسم، اومانیسم، فمنیسم، و شعار آزادی هرچه بیشتر می باشد مخرّب و نامطلوب است. این تأثیرات که از طریق رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی گسترده و متنوع صورت می پذیرد و گاه از آن به تهاجم فرهنگی تعبیر می شود، فرهنگ سنتی و مذهبی را شدیداً مورد تهاجم قرار داده و بعضاً التقاط فرهنگی و تضاد بین ارزش های سنتی و مذهبی با هنجارهای ناشی از نفوذ فرهنگ غرب را در پی داشته است. مصرف زدگی و تجمل گرایی، روابط آزاد خارج از چارچوب حقوقی و اخلاقی ازدواج، شکستن قداست ازدواج با ورود ملاک های مادی همانند مهریه و جهیزیه سنگین و جایگزین شدن الزامات قانونی به جای پایبندی به معیارهای اخلاقی و در یک کلام، مادی-زدگی نهاد خانواده اوصافی است که بی ارتباط با القائات و هجمه فرهنگ غربی نیست و یا حداقل این که خارج از چارچوب فرهنگ مذهبی و سنتی می باشد. عامل فرهنگی تأثیرگذار دیگری که برخلاف اسباب و عوامل سابق با زبان آمار و ارقام قابل بررسی و تحلیل می باشد، سواد و میل به تحصیلات عالیه می باشد، عاملی که در سال های بعد از انقلاب تأثیر زیادی بر افزایش میانگین سن ازدواج داشته است به طوری که بین سواد و میزان تحصیلات با ازدواج رابطه معکوس وجود دارد، یعنی هرچه میزان سواد و میل به تحصیلات عالیه بیشتر باشد، سن ازدواج به طور محسوس بالا می رود. مبنای چنین رابطه ای کاملاً روشن است؛ زیرا ادامه تحصیلات به ویژه اگر تحصیلات دانشگاهی در سطح تخصصی باشد بین بیست سالگی تا سی سالگی به طول می انجامد، حال اگر بین مقاطع تحصیلی نیز فاصله افتد چه بسا که فراتر هم برود، افزایش سنِ توأم با تحصیلات و بالا رفتن سطح دانش از چند جنبه افزایش سن ازدواج را به دنبال دارد. اول، این که در اوج دوران جوانی که حداقل غرایز جنسی انگیزه غالبی برای ازدواج می باشد، دانشجویان به اهداف و علایق تحصیلی مشغولند. دوم، آن که پس از تحصیل نیز به دنبال فرد هم شأن و شایسته خود می باشند و چه بسا که به مطلوب خود دست نیابند و سن ازدواج آن ها بسیار طولانی گردد و یا جمعیت هرگز ازدواج نکرده را در این بین افزایش دهد.
افزایش سن ازدواج اشکال اساسی که از منظر اجتماعی به سن قانونی بلوغ وارد است و ضرورت بازنگری در آن را ایجاب می کند، غیر واقعی بودن سن تعیین شده است. توضیح آن که، در جامعه امروزی ایران، آمارها حکایت از آن دارد که ازدواج دختران به مراتب بالاتر از سن قانونی صورت می گیرد و تعداد محدودی از ازدواج ها که در سنین پایین 9 تا 14 سال صورت می گیرد، به صورت استثنائی و در شرایط غیر عادی و استعلاجی و به دلائل خاص صورت می گیرد. سن واقعی ازدواج سنی است که دختر قوه و توانایی کافی برای مسئولیت پذیری، اداره خانواده، تربیت فرزند، قدرت فکری در امور اقتصادی و اجتماعی و توجه به سود و زیان در معاملات و مواظبت در حفظ و نگه داری از اتلاف اموال و صرف آن به صورت عقلائی داشته باشد. مگر نه این است که قواعد حقوقی برای تنظیم روابط افراد در یک جامعه وضع می شوند و مگر نه این است که حقوق در پی استقرار نظمی است که در سایه آن، روابط افراد سامان یابد؟ در پاسخ به این انتظارات است که قانون گذار در وضع قواعد حقوقی باید به واقعیات اجتماعی توجه داشته باشد؟ قاعده ای وضع نماید که حداقل با بنای عقلا و رسوم جاری و گرایش های غالب مردم هم سو باشد. قانون گذاری که دنیایی از سوابق و تجارب و آداب و رسوم را پیش رو دارد در وضع قانون، مبسوط الیه نیست. که اگر چنین باشد قوانینی وضع خواهد کرد که با عدم اقبال و یا تخطی و گریز مردم مواجه خواهد شد. سابقه وضع قوانین مخالف با واقعیات اجتماعی و مباین با گرایش غالب مردم تنها در مجموعه های قوانین جا خوش کرده و از مباحث واقعی فرهنگی و اجتماعی کاربردی در آن خبری نیست. در مقوله مورد بحث، انتظار این می رود که حکم قانون برای افراد کوچه و بازار، تعجب آور و پرسش برانگیز نباشد و یا حداقل این که چنین حکمی را غیر قابل پذیرش ندانند. در حالی که جامعه رو به رشد ما جذابیت ها و فرصت هایی از این قبیل تحصیل، اشتغال، هنر آموزی و غیره را پیش روی دختران قرار داده است. آیا می توان تصور کرد که دختری قلم و دفتر خود را در دبستان بر زمین گذاشته و دل از بازی های کودکانه رها ساخته و روانه خانه شوهر شود و مسئولیت سنگین خانه داری، شوهر داری و تربیت فرزندان را بر عهده گیرد. اگر حداقلی از چنین ازدواج هایی شاهد مثال برای حکم عقلا آورده شود تصورشان این خواهد بود که چنین ازدواج هایی در خانواده های نابسامان با والدینی بی مسئولیت و در مواردی برای حفظ آبرو و حیثیت خانواده و از سر استعلاج صورت گرفته است. چنان که جامعه به زنان کم سن و سالی که کودکی نیز در آغوش دارند با دیده ترحم و شفقت نگاه می کنند. جامعه انتظار دارد که عقلا و حاکمان دینی برای مصلحت و حمایت از دختران کم سن و سال حداقل سن ازدواج را افزایش داده و حکم خلاف واقع خود را اصلاح نمایند.
سن ازدواج در روایات پاره ای از روایات، در مقام تجویز ازدواج در سن یا موقعیت خاصی برآمده اند. این دسته از روایات، حکم جواز و مباح بودن ازدواج را اعلام داشته اند و مقرر کرده اند که ازدواج و نکاح دختران در فلان موعد مجاز است. برخی از این روایات عبارتند از: قول امام صادق (علیه السلام) که می فرمایند: «هنگامی که دختر نُه ساله شد، کودکی او پایان می پذیرد و ازدواج می کند و حدود عمومی علیه او و به سود او جاری می شود.» حضرت (علیه السلام) در جایی دیگر می فرمایند: «به درستی که دختر مانند پسر نیست، همانا دختر نُه ساله هنگامی که ازدواج کند و رابطه زناشویی برقرار نماید از کودکی خارج می شود.»نیز حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «زمانی که دختر ازدواج کند و عمل زناشویی انجام گیرد، در حالی که نُه ساله باشد، کودکی و یتم از بین می رود…» ملاحظه می شود که مجموع روایات مزبور ازدواج و نکاح را در معنی نزدیکی و هم بستری استعمال کرده اند نه به معنی یک عمل حقوقی و عقد نکاح؛ زیرا در فقه امامیه، انعقاد عقد نکاح حتی قبل از نُه سالگی مجاز شناخته شده است به این ترتیب که ولی قهری (پدر و جدّ پدری) می توانند فرزند صغیر خود اعم از دختر و پسر خود را به عقد نکاح درآورند: راوی می گوید از امام باقر (علیه السلام) در مورد پسربچه ای که به عقد ازدواج دختربچه ای در می آید سؤال نمودم، حضرت (علیه السلام) فرمودند: اگر پدران آن دو، آن ها را به عقد ازدواج یکدیگر در آورده است این عقد جایز است ولی این دختر و پسر هنگامی که بالغ شدند اختیار دارند که آن را بپذیرند یا نپذیرند. با توجه به آن چه گفتیم در جمع بندی از بررسی روایی می توان گفت که آن چه در عبارات معصومین (علیهم السلام) در خصوص بلوغ برای ازدواج آمده است نُه سالگی است. و بلوغ بیان شده ناظر به ازدواج به معنی رابطه زناشویی و هم بستری است. به عبارت دیگر، نُه سالگی از آن جهت زمان بلوغ معرفی شده که دختر قابلیت هم بستری و عمل نزدیکی را پیدا می کند. پس هنگامی که این قابلیت در سن نُه سالگی دختر، بر او ایجاد می شود، نباید دختر این سن را زیاد به تأخیر اندازد، نه این که گفته شود در همین سن ازدواج کند، ولی تأخیر انداختن زیاد در سن ازدواج می تواند انواع مشکلات جسمی، روحی، جنسی، خانوادگی، اجتماعی و… را به همراه داشته باشد.
وقتی سن بلوغ و ازدواج به عنوان مقوله ای اجتماعی و فرهنگی نگریسته می شود، گوئی کلافی به هم پیچیده و در هم تنیده را می کاویم که تارها و رشته های متعدد آن به هم پیچیده شده اند. دشواری این نوع مطالعات و تحقیقات، از آن جا ناشی می شود که موضوع مورد مطالعه، انسان است با تمام پیچیدگی های رفتاری و روانی او متغیرها و اسباب و علل تأثیرگذار متنوع و پیچیده است؛ نتایج تحقیق، به دشواری قابل تعمیم است؛ و اثبات خلاف آن و اراده مصادیق و شواهد، مخالف آن است. به همین دلیل است که در قلمرو علوم اجتماعی، کمتر از قوانین و قواعد ثابت و لایتغیر سخن گفته می شود. همه چیز سیال است و وابسته به ده ها شرط و علت و کشف رابطه علی و معلولی، سبب و مسببی و تأثیر و تأثّری بین پدیده-ها بسیار دشوار است. مقوله مورد بحث ما نیز در زمره مقولات اجتماعی قرار می گیرد و اگر از این زاویه به آن نگریسته شود نکات و مطالب فراوانی قابل کشف و مطالعه است.
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|