اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم ضمن عرض سلام وخوش امد گویی خدمت سروران گرامی هدفم از وبلاگ نویسی فقط رضای خداوند است شاید بتوانم در این راستا عماری برای سید علی زمان باشم از نظرات وپیشنهادات وانتقادات شما گرامیان به گرمی استقبال میکنم ومتشکرم یاعلی(عمار)


 موضوعات 

  • همه
  • سبک زندگی اسلامی
  • طوفان جاهلیت
  • یاد شهدا
  • بیانات حکیمانه حضرت اقا
  • تزکیه نفس
  • جنگ نرم
  • معارف اهل بیت
  • مناسبتهای ملی
  • تزکیه نفس
  • اسلام ستیزی
  • موضوعات اخلاقی
  • احکام
  • تربیت فرزند(تاثیرپاداشهای اجتماعی دررفتار فرزند
  • باشهدا(اخلاص شهیدبروجردی)
  • انتخابات
  • پزشکی درمانی
  • دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران
  • 8سال دفاع مقدس
  • حقوق بشرامریکایی
  • فتنه 18تیرماه78و....
  • فتنه 18تیرماه78و.....
  • جهادتبیین
  • شیوه های جنگ نرم 1
  • تبیین وضعیت اقتصادی موجود
  • محمدباقرقالیباف سیاستمدار ضعیف1
  • بیانات حضرت اقا:ظلم نکنیم
  • با شهدا(شهیداصغرفرشچی)
  • جنگ شناختی براساس ایات قران
  • ازادی غربی
  • پافشاری حجاب درجمهوری اسلامی
  • مطالبه گری
  • بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ
  • اختیارات مقام معظم رهبری درایران
  • چرادرایران مانندکشورهای غربی ازادی وجودندارد؟؟؟
  • حجاب اجباری یا حجاب الزامی
  • بیانات حضرت اقا درخصوص حادثه تروریستی شیراز
  • بیانیه مجمع ملی فعالان امربه معروف و نهی از منکر در پی حادثه تروریستی در شاهچراغ شیراز
  • اراده خداوندمتعال برای ملت ایران
  • من شما زنها رابه رهبری قبول دارم
  • جهادتبیین سرداردلها
  • جهادتبیین ،ایران بدون اسلام
  • جهادتبیین،داعش امریکایی
  • وقتی عمارها نباشند ده تا مالک هم که باشند به عمود خیمه معاویه نمی‌رسند!
  • بیانیه مجمع عالی جهادگران کشور به نمایندگی 42000 گروه جهادی
  • راهپیمایی بزرگ یوم الله 13 ابان1401
  • یوم الله 13 ابان
  • غبارروبی وعطرافشانی گلزارشهدای دانش اموزدرشاهرود
  • غبارروبی وعطرافشانی گلزارشهدای دانش اموزدرشاهرود
  • غبارروبی وعطرافشانی گلزارشهدای دانش اموزدرشاهرود
  • وهابیت را بیشتربشناسید1
  • 17 توصیه امام خامنه ای (حفظه الله) برای احیای واجب فراموش شده
  • 17 توصیه امام خامنه ای (حفظه الله) برای احیای واجب فراموش شده
  • احیای واجب فراموش شده
  • هدف امریکا از تحریم های ظالمانه از منظرامام خامنه ای(حفظه الله)
  • روحانیون فداکاران عرصه تبیین،تبلیغ وجهاد
  • وهابیت را بیشتربشناسید2
  • جهادتببین
  • #ایران_جوان_بمان
  • وهابیت را بیشتربشناسید4
  • وهابیت را بیشتربشناسید5
  • وهابیت را بیشتربشناسید6
  • وهابیت را بیشتربشناسید7
  • حوزه های سکولار
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • جهادتبیین-اغتشاشات ازمنظرامام خامنه ای (حفظه الله)
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • وهابیت را بیشتربشناسید9
  • وهابیت را بیشتربشناسید10
  • وهابیت را بیشتربشناسید11
  • وهابیت را بیشتربشناسید12
  • وهابیت را بیشتربشناسید13
  • قاتل نباشید و فرزندانتان را نکشید.
  • قاتل نباشید و فرزندانتان را نکشید.
  • قاتل نباشید و فرزندانتان را نکشید.
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • #احیای_امربه_معروف_ونهی_ازمنکر
  • #ایران_جوان_بمان
  • دیکتاتورکیست؟؟؟
  • #فتنه ۸۸ یک جنگ احزاب واقعی بود!
  • اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از زبان سردار حاج قاسم سلیمانی
  • اوج حقارت شارلی ابدواز اهانت به ساحت پیامراعظم (ص)تا اهانت به نائب برحق امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
  • جهادتبیین ازمنظر امام خامنه ای (حفظه الله)
  • مدّاحی اهل بیت علیهم‌السلام میراث شیعه است
  • فعالیتهای گروه جهادی شهید محسن حججی خواهران بسیج طلاب شاهرود
  • حماسه حضورمردم ولایتمدار شاهرود درراپیمایی یوم الله22بهمن
  • فعالیتهای گروه جهادی شهید محسن حججی خواهران بسیج طلاب شاهرود
  • جهادتبیین اقتصادی
  • بیانات حضرت اقا درعیدفطر1402
  • بیانات حضرت اقا درعیدفطر(2)1402
  • بیانات حضرت اقا درعیدفطر(3)1402


  •  نوای وبلاگ رهبرمن 


     روزشمار عیدغدیر 

    روزشمار غدیر روزشمارعیدغدیر

     دعای عظم البلا 

    دعای عظم البلا

     دفاع مقدس 

    جنگ دفاع مقدسجنگ

     روزشمارفاطمیه 

    روزشمار فاطمیهفاطمیه


     روزشمارمحرم 

    روزشمار محرم عاشوراروزشمارمحرم

     مرگ بر امریکا 

    مرگ بر آمریکا

     یادگار انقلاب 

    انقلاب اسلامی

     ذکرایام هفته 

    ذکر روزهای هفته

     انس با قران 

    آیه قرآن تصادفی

     دانشنامه مهدویت 

    مهدویت امام زمان (عج)

     پخش زنده حرمها 

    پخش زنده حرم

     زیارت عاشورا 

    زیارت عاشورا

     دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه 

    دعای فرج

     جانم فدای رهبر 

    اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم ما را به غیر داغ تو گریان نمیکنند جز در هوای روضه بریشان نمیکنن انان که مومنن امتحان شده اند هر چه کنند بشت به ایمان نمیکنند تا برچم حسین رو بام خانه هاست باور کنید حمله به ایران نمیکنند یاد شهیدان یاد ولایت میاورد بیهوده نیست یاد شهیدان نمیکنند پیران مدعی همین انقلاب ما کاری که میکنند جوانان نمیکنند با نهضت حسینی دوران مخالفند حفظ حریم بیر جماران نمیکنند اسلام زنده است ببینید دشمنان دیگر هوای حمله به لبنان نمیکنند این گردباد های به غیرت درامده تسلیم رهبرند که طوفان نمیکنند صد شکرکه دستان ولی برسرماست دستان ابوالفضل علی یاور ماست ما فاتح فتنه های دورانیم چون سید علی خامنه ای رهبر ماست ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر سینه و زنجیر میزنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر میزنیم ما را نبی قبیله سلمان خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترسید طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت سید علی ایستاده ایم مردم همیشه نور خدا منجلـی شود / در سینه ای که مملو مهر ولــی شود من افتخار می کــــنم آری خـــدا کــنـد / جـانم فــــدای حضرت سیدعلــــــی شود

     مرگ بر امریکا 

    -->

     نوای وبلاگ 

     
      باشهدا(شهادت سیدمجتبی علمدار) ...

    همیشه اول تا یازدهم دی ماه مریض بود. خیلی عجیب بود. می گفت: “وقتی که شیمیایی شدم همین اوایل دی ماه بود” و عجیب تر اینکه 11 دی ماه هم روز تولد و هم روز شهادتش بود. در دی ماه ازدواج کردیم و دخترمان (زهرا) هم 8 دی ماه به دنیا آمد.

    یکی دو بار که درباره شهادت حرف می زد می گفت: “من 5 سال الی 5 سال و نیم با شما هستم و بعد می روم.”
    که اتفاقاً همینطور هم شد. دفعة آخری که مریض شده بود، اتفاقاً از دعای توسل برگشته بود. دیدم حال عجیبی دارد. او که هیچ وقت شوخی نمی کرد آن شب شنگول بود. تعجب کردم، گفتم: آقا! امشب شنگولی؟! چه خبر است؟ گفت: “خودم هم نمی دانم ولی احساس عجیبی دارم.”
    حرفهایی می زد که انگار می دانست می خواهد برود. می گفت: “آقا امضاء کرد. آقا امضاء کرد. داریم می رویم.”

    نزدیک صبح، دیدم خیلی تب دارد . می خواستم مرخصی بگیریم که او قبول نکرد. گفت: “تو برو، دوستم می آید و مرا به دکتر می برد.” به دوستش هم گفته بود: « قبل از اینکه به بیمارستان بروم بگذار بروم حمام. می خواهم غسل شهادت بکنم. آقا آمد و پرونده من را امضاء کرد. گفت: تو باید بیایی. دیگر بس است توی این دنیا ماندن. من دیگر رفتنی هستم. »

    غسل شهادت را انجام داد و رفت بیمارستان. هم اتاقی هایش درباره نحوه شهادتش می گفتند: لحظه اذان که شد، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد و همه را نگاه کرد و شهادتین را گفت و گفت: “خداحافظ”
    و شهید شد.

    نقل از همسر بزرگوار شهید سیدمجتبی علمدار

    موضوعات: شهدا  لینک ثابت

    [یکشنبه 1395-10-12] [ 10:07:00 ق.ظ ]  



      باشهدا(فکر میکردیم جن ها به کمک می ایند...) ...

     

    شهید عباس بابایی:

     

    پس از شهادت عباس،خانمی گریان ونالان که خود را ((سیمیاری)) معرفی کرد به منزل ما آمد واز موضوعی که ما تا آن روز بی خبر بودیم پرده برداشت…

    ????درسال ۱۳۴۱ من وشوهرم هردوسرایدار مدرسه ای بودیم که عباس آخرین سال دوره ابتدایی را در آن میگذراند…چندروزی بود که همسرم ازبیماری کمردرد به سختی رنج میبرد به همین خاطر آنگونه که باید توانایی انجام کار ونظافت مدرسه را نداشت…من هم به تنهایی قادر به انجام نظافت مدرسه وکارهای خانه نبودم…

    این موضوع باعث شده بود تا همسرم چندباااار در حضور شاگردان مدرسه از طرف مدیر مورد مواخذه وسرزنش قراربگیرد…بااین حال هربار هم به کم کاری خود اعتراف و در برابر پرخاش مدیر سکوت میکرد..

    ما از این موضوع که نکند مدیر به خاطر ناتوانی همسرم سرایدار دیگری استخدام کند مارا از تنها اتاق شش متری مان که کل اثاثیه و تمام دارایی مان در آن خلاصه میشد اخراج کند خیلی سخت نگران بودیم…

    تااین که یک روز صبح هنگام بیدارشدن از خواب کل حیاط مدرسه وکلاس هارو نظافت شده ومنبع هارو پر اب دیدم…تعجب کردم باورم نمیشد بی درنگ قضیه را به شوهرم گفتم ولی اظهار بی اطلاعی میکرد..

    با خودم گفتم :شاید همسرم صبح زود از خواب بیدار شده وپس از انجام نظافت وکارها خوابیده است.حالا هم میخواهد از کار او آگاه نشوم واز طرفی مطمئن بودم او با آن کمردرد توانایی انجام آن کار را ندارد…

    به هرحال تلاش کردم تا اورا وادار به اعتراف کنم اما واقعیت این بود که او نظافت را انجام نداده بود…
    آن روز هرچه اندیشیدیم کمتر به نتیجه مثبت رسیدیم…

    به همین خاطر تا دیر وقت مراقب اوضاع بودیم تا راز این مسله را بیابیم..اما آن روز صبح چون تا پاسی از شب بیدار مانده بودیم خوابمان برد وپس از برخواستن از خواب دوباره مدرسه را نظافت شده دیدیم…
    ((مدرسه نما وچهره دیگری به خود گرفته بود…))
    بر آن شدیم تا هرطور شده از ماجرا سر در بیاریم..وفردا صبح چگونه آن شخص را غافلگیر کنیم…

    روز بعد وقتی هوا گرگ ومیش بود درحالی که چشمانمان از انتظار وبی خوابی میسوخت ناگهان با شگفتی دیدیم که یکی از شاگردان مدرسه از دیوار بالا آمد و به درون حیاط پرید و پس از برداشتن جاروب وخاک انداز مشغول نظافت مدرسه شد…خیلی آشنا به نظر میرسید و لباس ساده وپاکیزه ای به تن داشت وخیلی باوقار می نمود….

    وقتی متوجه حضور من شد ..خجالت کشید وسرش رو به زیر انداخت و سلام کرد…سلامش را پاسخ دادم و اسمش رو پرسیدم
    گفت
    عباس بابایی

    درحالی که بغض گلومو گرفته بود وگریه امونم نمیداد ضمن تشکر از او خواستم تا دیگه اینکار را نکند…
    چون ممکن است پدر مادرش از این کار او آگاه شوند واز اینکه فرزندشان به جای درس به نظافت مدرسه میپردازد اورا سرزنش کنند….

    عباس درحالی که چشمان معصومش را به زمین دوخته بود
    پاسخ داد: _(( من که به شما کمک میکنم خداهم در درس هایم به من کمک خواهد کرد..))

    لبخندی حاکی از حجب وآرامش بر گونه هایش نشسته بود..چشمانش را به چشمان من دوخت و ادامه داد و

    گفت:اگر شما به پدر مادرم نگویید آنها از کجا می فهمند؟…ما حرفی برای گفتن نداشتیم وآن روز هم مثل بقیه روزها گذشت…

    وقتی شهید بابایی به دیگران کمک می کرد، اعتقاد داشت خدا به او در درس هایش کمک می کند. ایمان شهدا مثال زدگی بود.


    لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است

     

    موضوعات: شهدا  لینک ثابت

    [سه شنبه 1395-09-30] [ 10:03:00 ق.ظ ]  



      باشهدا ...

    با سلام به امام زمان علیه سلام
    و درود به امام خمینی
    سلام به رزمندگان اسلام
    اسم من زهرا می‌باشد .
    این هدیه را که نان خشک و بادام است برای شما فرستادم .
    پدرم می‌خواست جبهه بیاید ولی او با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد؛
    من 9 سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالی بافی می‌روم.
    مادرم کار می‌کند . ما 5 نفر هستیم ،
    پدرم مُرد و باید کار کنیم و من 92 روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم .
    از خدا می‌خواهم که این هدیه را از یک یتیم قبول کنید و پس ندهید…
    آخر من و مادرم خیلی روزه می‌گیریم تا خرجی داشته باشیم؛
    مادرم، خودم، احمد و بتول و تقی برادر کوچک من سلام می‌رسانیم،
    خدانگهدار شما پاسداران اسلام باشد.
    62/11/8

    نامه یک دختر یتیم به رزمندگان در دوران دفاع مقدس

     

    لبیک یا خامنه ای لبیک یاحسین است

    موضوعات: شهدا  لینک ثابت

    [یکشنبه 1395-09-28] [ 10:09:00 ب.ظ ]  



      باشهدا ...


    گفتم «با فرمانده تون کار دارم. » گفت « الان ساعت یازده است، ملاقاتی قبول نمی کنه. » رفتم پشت در اتاقش. در زدم ؛ گفت « کیه ؟» گفتم« مصطفی منم. » گفت « بیا تو. » سرش را از سجده بلند کرد، چشم های سرخ، خیس اشک. رنگش پریده بود. نگران شدم. گفتم« چی شدمصطفی؟ خبری شده ؟ کسی طوریش شده ؟» دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین. زل زد به مهرش. دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشت هایش رد می کرد. گفت « یازده تا دوازده هر روز رافقط برای خدا گذاشته ام. برمیگردم کارامو نگاه می کنم. از خودم می پرسم کارهایی که کردم برای خدا بود یا برای دل خودم. »

    یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 22

    ✍ شهدا حتما در طول شبانه روز، زمانی را به خلوت با خدای خود اختصاص می دادند.

     

    لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است

    موضوعات: شهدا  لینک ثابت

     [ 10:07:00 ب.ظ ]  



      باشهدا(امضای شهید ) ...

    دختر شهید حجت الاسلام سید مجتبی صالحی خوانساری می گوید: «یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود. در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم، وقتی وارد مدرسه شدم، خانم ناظم از راه رسید و کارنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها کارنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم.
     ناظم از من خواست که حتما اولیائم آن را امضا کنند و فردا ببرم. به فکر فرورفتم چه کسی آن را برایم امضا کند، نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود.
    وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد، در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم.
     پدر گفت: زهرا کارنامه ات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و کارنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد. می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم. اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم.
     صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به کارنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود.

     این کارنامه به رؤیت حضرت امام (ره) نیز می رسد. امام از آنها می خواهد که کارشناسی کنند ببینند این امضا، واقعا امضای شهید است؟ اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید «مجتبی صالحی» است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
    الآن امضای این شهید موجود است. کسانی که جایگاه شهدا را قبول ندارند ببینند.

    موضوعات: شهدا  لینک ثابت

    [پنجشنبه 1395-09-25] [ 06:28:00 ب.ظ ]  



    1 2 3 5 6